Admin Admin
Posts : 576 Join date : 2012-02-25
| Subject: افسانه استر Tue Feb 28, 2012 8:09 pm | |
| درايام خشايارشاه كه ازهند تا حبشه برصد و بيست وهفت ولايت سلطنت ميكرد. درهنگام تاجگذاري، خشايارمست ميكند و ازهمسرش ميخواهد تا در برابرش عريان شود! و همچنان عريان در برابر ميهمانانش حاضر شود تا همه زيبايي عريان شهبانو را ستايش كنند! شهبانو از حضور در مراسم خودداري ميكند. اين امر بر شاه گران ميآيد و رئيس يهوديان مردخاي، كه بعنوان مستخدم و نوكردردربارمشغول به فعاليت بود به شاه پيشنهاد ميكند تا وي زني ديگر را به شهبانويي برگزيند تا گوش به فرمان شاه باشد . شخص يهودي دردارالسطنه شوش بود كه به مردخاي معروف بود و ازاورشليم با اسيراني كه همراه يكنيا پادشاه يودا جلاي وطن شده بودند به ايران آمده بود. او هدسه يعني دخترعمويش را تربيت مينمود زيرا كه وي را پدرو مادر نبود و آن دختر خوب صورت و نيكو منظر بود و بعد از وفات پدر و مادرش مردخاي وي را بجاي دختر خود بگرفت. پس چون امرفرمان پادشاه براي گزينش بانويي جديد شايع گرديد و دختران بسيار در دارالسلطنه شوش جمع شدند استر را نيز بخانه پادشاه زيردست هيجاي كه يهودي الاصل ومستحفظ زنان بود آوردند . باهمدستي مردخاي و هيجاي كه هردو اسراييلي بوده و دردربار نفوذ كرده بودند استر به شاه نزديك ميشود و به همسري او در ميآيد. اما استر موظف است كه هرگز خويشاوندي خود را با مردخاي و يهودي بودنش را افشا نكند. استر كه از كودكي توسط مردخاي براي نفوذ به دربار شاه پرورش يافته بود خيلي زود مورد توجه خشايار قرارگرفته و نخستين بانوي يكصد و بيست و هفت كشور شاهنشاهي ايران ميشود.هامان نخست وزير خشايار كه ازنفوذ يهوديان درتمامي ارگانهاي دولتي نگران بود و طرح يك كودتا را كشف ميكند ، به خشايارپيشنهاد ميكند تا همه يهوديان را از پستهاي حساس بردارد. شاه با پيشنهاد هامان موافقت نموده و حكمي صادر ميكند تا دريكصد و بيست وهفت كشورشاهنشاهي ايران، يهوديان از پستهاي حساس بركنار شوند. اما مردخاي كه مستخدم دربار و يكي از رهبران بزرگ يهودي بود به كمك استر نقشه اي ميكشند و هامان را بهمراه تمامي انديشمندان ايراني به قتل ميرسانند. مردخاي به همراه گروه منظم و متشكل يهوديان دو نفر را براي ترور شاه سر راه وي مي گمارد و استر را ازاين امرآگاه ميسازد. استر به شاه ميگويد كه اگر فلان روز از فلان مسيرعبوركني موردسوء قصد قرار خواهي گرفت . شاه بدل خود را به آن مسير ميفرستد و متوجه مي شود كه براي كشتن وي كمين كرده اند. وي از استر شاد ميشود و استر به شاه ميگويد كه مردخاي وي را از اين خيانت و پاپوش آگاه نموده است. استر و مردخاي طرح ترور را به هامان نسبت ميدهند و ورق برميگردد. شاه به تبعيت ازمردخاي واستر، دستورميدهد تا هامان را به همراه فرزندان وتمامي استاندارانش قتل عام كنند در پي اين قتل عام تمامي كتابخانهها و ديوانهاي ايراني نيز نابود ميشود وتمامي دانسته ها وانديشه هاي ايراني از بين رفته و تفكر سامي حاكم ميشود و يكبار ديگرتمامي كتابهاي اوستا نابود ميشود. درآنروزخشايارخانه هامان، دشمن يهود را به استر ارزاني داشت و مردخاي در حضور پادشاه داخل شد زيرا كه استر اورا از خويشاوندي كه با وي داشت آگاه نموده بود. و پادشاه انگشترنخست وزيري را كه از هامان گرفته بود بيرون كرده و به مردخاي نوكردربارداد و استر مردخاي را برخانه هامان گماشت هامان بازداشت شد. خشايار به استر و مردخاي يهودي گفت اينك خانه هامان را به استر بخشيدم و هامان را به سبب دست درازي بر يهوديان به داركشيده اند، و شما آنچه را كه در نظرتان خوش آيد به نام پادشاه به يهوديان بنويسيد و به مهر پادشاه مختوم سازيد. كاتبان پادشاه را احضار كردند و موافق هرآنچه مردخاي (رهبر يهوديان) امر فرمود به يهوديان، ايران، واليان و روساي ولايتها يعني يكصد وبيست و هفت ولايت كه از هند تا حبشه بود نوشتند . به يهودياني كه در همه شهرها بودند اجازت داد كه جمع شده به جهت جانهاي خود مقاومت كنند و تمامي قومهاي ايراني را در تمامي ولايات (يكصد و بيست و هفت كشور) با اطفال و زنان ايشان هلاك سازند و بكشند و تلف نمايند و اموال ايشان را تاراج كنند. همه اين قتل عامها در يك روز يعني روز سيزدهم از ماه دوازدهم در همه ولايتهاي اخشورش پادشاه انجام پذيرفت و مردخاي از حضور پادشاه با لباس مولوكانه لاجوردي و سفيد و تاج بزرگ زرين و رداي كتان نازك ارغواني بيرون رفت.. و براي يهوديان روشني و شادي و سرور و حرمت پديد آمد و بسياري از قومهاي زمين بدين يهود گرويد زيرا كه ترس يهوديان برايشان مستولي گرديده بود. آري چنانچه در كتاب عهد عتيق و تورات با صراحت كامل آمده است، پس از قتل عام انديشمندان ايراني آيين و تاريخ نويسي سامي جاي انديشههاي هزاران ساله اوستا را گرفت و قتل عام ايرانيان حتي فرزندان و زنانشان همچنان ادامه داشت. يهوديان دردارالسلطنه شوش پانصد نفر را به قتل رسانيده و هلاك كردند و پنج پسر هامان را كشتند در آنروز عدد آناني كه در دارالسلطنه شوش كشته بودند به حضور پادشاه عرضه داشتند و پادشاه به استر گفت كه يهوديان در دارالسلطنه شوش (يعني فقط در دربار شاه! از سربازان و وزرا و خدمتگذاران) پانصد نفر و ده پسر هامان را كشته و هلاك كرده اند. پس درساير ولايتهاي پادشاه چه كردهاند؟ و يهودياني كه در شوش بودند در روز چهاردهم ماه آذار نيز جمع شده سيصد نفر را در شوش كشتند و در ساير ولايتها يهوديان هفتاد و دو هزار نفر ر ا كشته بودند. و يهودياني كه درشوش بودند در سيزدهم و چهاردهم آن ماه جمع شدند و در روز پانزدهم ماه از قتل عام و كشتار ايرانيان آرامي يافتند و آنرا روز بزم و شادماني نگاه داشتند بنابراين يهوديان روز چهاردهم ماه آذار را روز شادماني و بزم و روز خوش نگاه ميدارند وهدايا براي يكديگر ميفرستند. چنانچه در تورات تصريح شده است پس از قتل عام هزاران انديشمند و استانداران و شهرداران ايراني و ويراني يكصد و بيست و هفت كشور تحت تسلط پادشاه ايران، يهوديان دين و آيين خود را بر همه جا حاكم و افكار و انديشه هاي ايراني اوستايي را بارديگر نابود كردند، كه اين گونه برخورد كردن با فرهنگهاي باستاني تر از خود در طول تاريخ ادامه داشته است، كه دو نمونه ديگرش در زمان داريوش است بدست دانيل
| |
|