انجمن گروه آشیانه
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

انجمن گروه آشیانه

انجمن گروه آشیانه
 
Home:معرفی کوتاهLatest imagesSearchRegisterLog in
 انجمن گروه آشیانه به شما خوش آمد می گوید

 

 قاجاریان

Go down 
AuthorMessage
Admin
Admin
Admin


Posts : 576
Join date : 2012-02-25

قاجاریان Empty
PostSubject: قاجاریان   قاجاریان EmptyFri Mar 02, 2012 12:27 pm

استخاره چاره ساز آخوند مقرب مظفرالدین شاه
آخوند مقرب مظفر الدین شاه که بسیار نیز به وی معتقد بوده است. بعضی تاریخ نویسان داستان‌های عجیبی را از این روحانی نقل کرده اند که تمییز و تشخیص، درستی از نادرستی این روایات تاریخی مبرهن نیست. ولی یا از روی حسد و کینه نقل شده و یا واقعا این مرد یک روحانی نمای زبردست بوده که توانسته دل از شاه ببرد و از کسوت مقدس روحانیت برای خود دکان درست کرده و ثروتی به هم زند

داستان نقل شده به شرح زیر است:
«هر وقت هوا بنای رعد و برق را می‌گذاشت شاه فوراً در قعر اطاق پستوئی که به هیچ جا روزنه نداشت و تاریک بود مخفی شده فورا عقب سید بحرینی و پسرهایش می‌فرستاد و از ترس زیر عبای سید بحرینی قرار می‌گرفت و دست به دامان آنها می‌شد، الله و لبیک می‌گفت. آنها یاجدا یاجدا می‌گفتند و شاه مثل همان ابر بهاری گریه می‌کرد و مشغول نذورات و بخشش می‌شد».
تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه در خاطراتش در باره باورهای مظفرالدین شاه و نقش سید حسین بحرینی، روحانی مورد اعتماد شاه قاجار می‌نویسد: «این برادر عزیز من از رعد و برق٬ خیلی ترسناک و معتقد به جن و پری و موهومات بوده است و این سید [بحرینی] در زمان انقلاب هوا و تیرگی رعد و برق البته باید در حضور باشد و شروع به خواندن اسم اعظم و آیات نماید و به اصطلاح در مقابل طبیعت واقع باشد. مبادا خدای نخواسته صدمه به وجود مبارک اعلیحضرت همایونی وارد شود و به مناسبت همین خدمت بزرگی که نسبت به اعلیحضرت می‌نمود فوق العاده دارای مرحمت و حقوق گزافی بود».

مظفرالدین شاه و ترس عجیب و غریب
عین السلطنه، ابعاد جالب و کمتر گفته شده ای را از ترس عجیب و غریب مظفرالدین شاه و بهره مندی سید بحرینی از مرحمت شاهانه و مواهب ملوکانه بازگو می‌کند: «... خودش می‌گفت [در سفر اروپا] راه آهن هر وقت از تونل می‌گذشت، من دَمَر زیر نیمکتها می‌افتادم و جلوی چشم خودم را با دستمال می‌گرفتم گوش خود را با انگشت می‌گرفتم تا رد شود و من نصفه عمر می‌شدم. وقتی که از پل رودخانه عبور می‌کرد همین کارم بود. امان از وقتی که کشتی خواستم بنشینم و انگلیس بروم تمام تنم می‌لرزید، هوش نداشتم در یکی از اطاقهای کوچک آنقدر دمَر روی زمین افتادم تا کشتی به ساحل رسید.
یک روز در اسب دوانی طهران میان چادر نشسته بود که نظام دفیله می‌کرد ابری در آسمان پیدا شد و یک غرشی کرد. هنوز هم این مطلب به مردم درست معلوم نشده بود شاه فی الجمله تکانی خورد. صدای دوم شاه تکان شدیدتری به خود داد جمعی که از واقعه مسبوق بودند فوراً گفتند نقلی نیست می‌گذرد. رنگ از روی شاه پریده بود. باز آسمان صدا کرد این دفعه شاه از روی صندلی برخاست مثل دیوانه‌ها به این سمت و آن سمت چادر نگاه می‌کرد تا پناهی بجوید. باز نزدیکش رفته و قدری آرامش کردند. مردم همه به همدیگر نگریسته کم کم مطلب به همه معلوم شد. الحمدلله صدای رعد موقوف شد والا دفیله و سان قشون بالاخره اسب دوانی برهم خورده بود.
هر وقت در طهران رعد و برق می‌شد یا باد شدید می‌آمد تمام سکنۀ طهران متذکر شده به هم می‌گفتند ‌ها بخت رو به سید آورد، چقدر پول بگیرد. دیگری می‌گفت کاش من یک ساعت جای او بودم. آن یکی می‌گفت طاقه شال است که حالا می‌برد. انگشتر است که حالا می‌گیرد. برحسب اتفاق یا اقبال سید گفته بود در آن چند سال اول سلطنت شاه بسیار هم در طهران رعد و برق شد بی اندازه هم مهیب و شدید بود».

عین السلطنه و سید بحرینی
خاطرات عین السلطنه، اطلاعات جالب دیگری از سید حسین بحرینی، روحانی کوتاه قد و چاقی که با چشمانی ریز و درخشان و چهره‌ای سبزه و متمایل به زرد، به سرعت توانست به مدد ترس موهوم و خرافه گرایی مظفرالدین شاه، در دستگاه حکومت او جایی برای خود دست و پا کند، به دست می‌دهد: «سید اصلا بحرانی است و من وقتی که شیراز رفتم معلوم شد. بحران قریۀ کوچکی است در گرمسیرات فارس. طلبه فقیری بود از گرسنگی طهران آمد و از طهران تبریز رفت. خودش را بحرینی قلمداد و محض آن که غریب بود کسان ولیعهد به او التفاتی کردند و خدمت ولیعهد بردند روضه خوان شد و کم کم ترقی کرد. بعد از سلطنت دیگر برای شاه هم روضه نمی‌خواند. پسرش می‌خواند. بسیار هم بدنفس آدمی ‌بود. کسانی که در شیراز و طهران در ایام فقر و فلاکتش از او کمک و یاری کرده بودند وقتی که نزدش می‌آمدند و اظهار آشنائی می‌کردند گردن نمی‌گرفت و امتناع می‌کرد. این را هم من در شیراز باز شنیدم در طهران هم هرگز نشد عریضه ای از کسی به شاه بدهد، یا انعامی ‌احسانی از شاه برای فقیری، ضعیفی، درمانده ای بگیرد. هر وقت شاه به دیگران نذر می‌کرد، این آدم زن و دختر خودش را می‌گفت لخت شوند لباس پاره پاره بپوشند و نذورات را به آنها می‌داد و صبح برای شاه قسم می‌خورد فلان پول یا فلان پارچه را به کسی دادم که لخت و عریان بود و نان شب نداشت».
«این سید از دولت سر این رعد و برق صاحب یک اعتبار و احترام و جبروتی بود که بازدید علمای بزرگ بزرگ و شاهزادگان و وزرای محترم [نیز] هرگز نمی‌رفت. به قدری شال، انگشتر، طلا، نقره، خز، سنجاب، پول شاه به او داده بود که خانۀ او صندوقخانۀ او مخزن جواهرات و اشیاء قدیمی‌شده بود. قریۀ نهاوند قزوین را به او بخشید که سالی سی هزارتومان منافع می‌بردند. میرزا ابوالقاسم خان مباشر آنجا [،] حاکم قزوین را نوکر خود حساب نمی‌کرد. خانه مرحوم حاجی حسین خان را در دروازه دوشان تپه برایش خرید».
«سید سه پسر داشت دو معمم یکی کلاهی، هر کس روزنامه خاطرات شاه را به اروپ [اروپا] خوانده باشد همه جا دیده که پس از بالها، مهمانیها، «آقا سیدحسین روضۀ خیلی خوبی خوانده» ذکر شده است. سیدحسین با کلاه و فکل و کراوات در میان راه آهن روضه‌ها خوانده شاه و امیر بهادر جنگ و متملقین دیگر در حضور مهماندارها و فرنگیها گریه‌ها، ناله‌ها، ندبه‌ها کرده اند که صدای آنها به قول روضه خوانها به کربلا رسیده. بصیرالسلطنه پسر دیگرش پیشخدمت مخصوص بود. [قریۀ] شادمهان قزوین را به او بخشید. در فوت مظفرالدین شاه علی التحقیق هشتاد هزار تومان پول نقد در بانک داشت سوای جواهرات و اشیاء قیمتی دیگر. سید و پسرانش دارای دو سه کرور ملک و پول و جواهر و سایر چیزها فعلاً هستند».

استخاره چاره ساز سید!
شاید خواندنی‌ترین بخش از نقش سید بحرینی در دربار مظفرالدین شاه، حکایت استخاره معروف سید در بازگرداندن امین السلطان از تبعید قم و تعیین دوباره او به عنوان صدراعظم است.
«امین‌السلطان پس از برکناری به حالت تبعید و تحت‌الحفظ رهسپار قم شد. اما شاه یکسال و نیم پس از برکناری امین‌السلطان، امین‌الدوله ‌را بی‌کفایت و نالایق تشخیص داد و در تعیین صدراعظم جدید مستاصل گردید. او میان حاج محسن خان مشیرالدوله سفیر سابق ایران در عثمانی که مدتی ریاست شورای وزیران را بر عهده داشت،‌ میرزا عبدالوهاب نظام الملک والی فارس و وزیر عدلیه بعدی و همچنین میرزاعلی‌اصغر خان امین‌السلطان صدراعظم برکنار شده و تبعیدی در شک و تردید بود که کدام یک لایق‌ترند.
در این میان طرفداران امین‌السلطان که بسیاری از درباریان نیز از آن جمله بودند به تلاش افتادند تا شاه را به گزینش نامبرده و بازگرداندن وی از قم متقاعد سازند. شاه پذیرفت که میان نظام‌الملک،‌ مشیرالدوله و امین‌السلطان یکی گزینش شوند. او تاکید کرد که طبق رفتارش پدرش (ناصرالدین شاه) باید به استخاره متوسل شود و هیچ کس را برای انجام این مسئولیت دینی لایق‌تر از «سیدعلی اکبر بحرینی» نمی‌دانست.
اطرافیان شاه به سرعت با بحرینی تماس گرفته و موضوع درخواست شاه را به اطلاع وی رساندند. آنان سپس در یک تبانی با بحرینی از یکسو و همچنین با تشریفاتچی‌هائی که همواره پشت سر شاه می‌ایستادند از جانب دیگر، تلاش کردند تا نقشه خود را در جریان استخاره به پیش ببرند.
ترتیب استخاره چنین داده شد که «حکیم‌الملک» پشت صندلی شاه بایستد، تا اسمی ‌را که شاه داخل قرآن می‌گذارد، ببیند. سیّد بحرینی هم حین انجام تشریفات استخاره،‌ به بالا بنگرد و از اشارة‌ مثبت و یا منفی حکیم‌الملک تکلیف را بداند.
روز موعود فرا رسید و مجلس استخاره در نارنجستان بلور که بنایی مستقّل و زیبا و در جنوب غربی دیوانخانه واقع بود، منعقد گردید... شاه بالای صندلی قرار گرفت و گفت تا آقای بحرینی را به حضور بخوانند. او مردی کوتاه قد و سمین (چاق) بود و چشمانی ریز و درخشان و چهره‌ای سبزه متمایل به زرد داشت. او بسم‌الله گویان و ذکرکنان با ترتیبی خاصّ به حضور آمد. شاه به او گفت: آقا، بیایید روبروی من بنشینید که امر مهمی ‌در پیش است و از خداوند راه می‌خواهیم.
سیّد بحرینی برابر شاه روی قالیچه به زمین نشست. شاه نام یکی از افراد مورد نظر را که بر ورقهای جداگانه نوشته و به پشت روی میز گذاشته شده بود برداشته،‌ میان اوراق قرآن قرار داد و به دست آقا سپرد.
سیّدبحرینی با آداب تمام قرآن را بوسیده،‌ به خواندن دعای لازم پرداخت و در پایان ذکر، سر را به آسمان بلند کرد،‌ سوی حکیم‌الملک نگریست و او سر را با علامت منفی بالا برد. آقا قرآن را گشود و پس از مطالعه سربرآورده،‌ عرض کرد: آیه‌ نهی است و راه نمی‌دهد.
شاه ورقة دوّم را لای کلام‌الله نهاد و باز اشاره‌ حکیم‌الملک کار خود را کرده، آیه نهی آمد. بار سوّم که نام امین‌السلطان میان اوراق مقدّس رفت، سر حکیم‌الملک به علامت اثبات به زیر آمد و سیّدبحرینی گفت: قربان،‌ آیه ‌امر است و بهتر از این نمی‌شود.
شاه بدون اینکه سخن گوید اوراق را درهم ریخت و بار دیگر نام امین‌السلطان را از میان آنها برداشته،‌ لای قرآن نهاد. این مرتبه نیز اشاره‌ حکیم‌الملک فهماند که باید آیة امیر بیاید و چنین شد.
شاه نفسی برآورده خیالش راحت شد و گفت: معلوم می‌شود که خداوند این‌طور خواسته که باز او بیاید. فی‌المجلس امر کرد تا صدراعظم معزول را از گوشة عزلت قم بار دیگر به صدارت بخوانند».

مآخد:
1- شرح حال رجال سیاسی و نظامی‌معاصر ایران، باقر عاقلی، جلد دوم، انتشارات گفتار.
2- روزنامه خاطرات عین السلطنه (قهرمان میرزا سالور)، جلد پنجم، به کوشش مسعود سالور، ایرج افشار، چاپ اول 1377، نشر اساطیر ایران، ص 4078.
3- خاطرات تاج السلطنه (دختر ناصرالدین شاه).
4- روزنامه خاطرات عین السلطنه (قهرمان میرزا سالور)، جلد پنجم، به کوشش مسعود سالور، ایرج افشار، چاپ اول 1377، نشر اساطیر ایران، صص 4079 و 4080.
5- همان، صص 4078 و 4079.
6- همان، ص 4078.
7- همان، ص 4078.
Back to top Go down
https://ashiyane.ace.st
Admin
Admin
Admin


Posts : 576
Join date : 2012-02-25

قاجاریان Empty
PostSubject: Re: قاجاریان   قاجاریان EmptyFri Mar 02, 2012 12:28 pm

ترور شخصيتهاي سياسي به منظور دستيابي به هدف يا اهدافي خاص صورت ميگيرد. عدهاي نيز در جريان انقلاب مشروطه ترور شدند. سوال اصلي اين است كه
هدف از ترور اين اشخاص چه بود؟ و تروريستها به چه گروه و دستهاي وابسته بودند؟ آيا آنها به اهدافشان دست يافتند؟ و ديگر اينكه تأثير ترورها بر اوضاع سياسي، اجتماعي مملكت مثبت بوده يا منفي؟

قبل از پرداختن به موضوع سوء قصد به جان محمدعلي شاه، انداختن نگاهي كوتاه به ترور امينالسلطان به منظور روشن شدن موضوع اصلي بي فايده نخواهد بود. امينالسلطان صدراعظم ايران در رجب 1325هـ .ق/ شهريور 1286ش ترور شد. ظاهراً وي را عباس آقا صراف تبريزي به قتل رساند. گرچه با توجه به برخي ادله در اينكه عباس آقا قاتل بوده جاي ترديد وجود دارد ولي حتي با پذيرش اين مطلب باز هم سرانجام به طور دقيق مشخص نشد كه ترور او از سوي چه گروهي طراحي و اجرا شده است. محمدعلي شاه، حيدر عمواوغلي، تقيزاده، كميته سري انقلاب، حوزه مخفي اجتماعيون عاميون تهران، كميته سري انجمن آذربايجان، جامع آدميت، سعدالدوله، سپهدار، فرمانفرما، علاءالدوله، مرتجعان درباري همه در مظان اتهام قرار داشتند. انگشت اتهام، گستره فراخي را نشانه گرفت كه از مرتجع ترين درباريها تا ليبرالترين ليبرالها را شامل ميشد. بنابر اين مشخص كردن هدف ترور نيز غيرممكن است، زيرا ميان هدف شاه از ترور با هدف حيدر عمواوغلي و تقيزاده از آن هيچ قرابتي نميتوان يافت. و اين اهداف مانعهالجمعند. اما نتيجه ترور روشن است؛ هرج و مرج در بيشتر مناطق مملكت، كنارهگيري عناصر ميانهرو كه ميتوانستند جوي معتدل حاكم كنند، روي كار آمدن دولتهاي ضعيف (زيرا پذيرش مسئوليت با توجه به خطري كه مسئولين را تهديد ميكرد شهامت زيادي ميخواست)، امضاي قرارداد 1907م ميان انگلستان و روسيه در شب ترور امينالسلطان و نبود دولتي قدرتمند براي اعتراض يا اقدامي جدي در مقابل نقض حقوق ايران.

با توجه به آنچه گفته شد ترور امينالسلطان توسط هر كس و با هر هدفي نه تنها فايدهاي براي مملكت نداشت بلكه اوضاع را آشفتهتر ساخت. شش ماه پس از اين واقعه گروهي قصد ترور محمدعلي شاه را ميكنند. طي اين شش ماه از سوي محمدعلي شاه و درباريان و امرا و سركردگان گامهاي مهمي براي نزديكي به مشروطهخواهان و مجلس برداشته شد. در هر واقعهاي شاه و همراهانش از مواضعشان عقب نشستند، گروهي آن را تعبير به ترس آنها و قدرت ملت كردند. از آن سو اكثريت وكلاي مجلس شوراي ملي هم با آغوشي باز مستقبل شاه و يارانش شدند. اما گروهي همچنان بر طبل مخالفت و بدبيني ميكوبيدند.

نشريات در مقالاتشان هيچ مرزي را رعايت نميكردند. مارلينگ در گزارشي به وزير خارجه انگليس مينويسد : « جرايد تهران اتصالاً مقالات سخت بر ضد سلطنت و حتي مهيج شورشي به طبع ميرساندند و يكي از روزنامهها شرحي در تمجيد قاتلين پادشاه پرتغال و وليعهدش نوشته بود و يكي ديگر از جرايد هفتگي به طايفه قاجاريه پرداخته آنها را عيبجويي و ملامت ميكرد.» كار بدانجا رسيد كه مجلس ناچار شد دستور توقيف بعضي از آنها را صادر كند. اما شايعات و برخي اقدامات فضا را مسموم ميكرد. از جمله خبري را كه روزنامه بلديه در 15 محرم چاپ كرد و درباره تلگرافي از آذربايجان مبني بر خلع سلطنت از محمدعلي شاه بود. مارلينگ كاردار سفارت انگليس در تهران در گزارشي به سر ادوارد گري وزير امور خارجه انگليس مينويسد : « باز مردم متوحش ميباشند كه شاه و درباريان مرتجع وي دوباره شروع به اقدام خواهند نمود و در افواه شايع است كه عماً قريب يك حمله سياسي [كودتا] ديگري به ظهور خواهد رسيد ولي بالنسبه در ظرف چهار هفته گذشته آرامي موجود بود.» در عين حال مارلينگ اذعان دارد كه « در عرض ماه گذشته شاه از مداخله آشكار در امور مملكت استنكاف نموده ولي اين طور شيوع دارد كه خود را آماده كودتاي ديگري ميسازد.» و ادامه ميدهد كه « مبناي اين شايعات ظاهراً آن است كه بنابر گزارشي كه واصل شده مقداري تفنگ از راه محمره براي او وارد ميشود و از ورامين مشغول جمعآوري و تجهيز همراهان خود ميباشد. ظن قوي انجمنهاي سياسي اين است كه اعليحضرت شاه عنقريب اقدامي خواهد نمود.» البته مطالبي كه مارلينگ گزارش ميدهد شايعات است، زيرا رجال معتدل كشور نظر ديگري دارند و اقدام شاه نيز به گونهاي ديگر است.

محمدعلي شاه در اوايل محرم در مورد مشروطهخواه بودنش براي علماي نجف تلگرافي مخابره ميكند. آنها نيز در نيمه محرم تلگرافي مبني بر امتنان از مساعدت شاه با مشروطه ارسال ميدارند اقدام ديگر محمدعلي شاه درست روز قبل از ترورش صورت ميگيرد. او با صدور دستخطي از وكلاي مجلس شوراي ملي قدرداني و اعلام ميكند روز افتتاح مجلس در عمارت جديد رسماً در آنجا حاضر خواهد شد. پس از قرائت دستخط شاه همه وكلاي مجلس شوراي ملي يك دفعه زنده باد اعليحضرت ميگويند و هيئتي را انتخاب كردند كه براي عرض تشكر به حضور شاه برسند. تقيزاده و امام جمعه خوئي هم در زمره منتخبين بودند. شاه نيز با مهرباني آنها را پذيرفت و گفتگوهاي دوستانهاي صورت گرفت. شرفالدوله در خاطراتش مينويسد : « روز جمعه طرف صبح جمعي از وكلا شرفياب شدند و عرض تشكرات نمودند. از بس كه از شاه همراهي ديده بودند وكلا با كمال دلخوشي از حضور مراجعت نمودند و شاه هم با كمال اطمينان عصر همان روز جمعه به عزم گردش چند روزه از شهر حركت كردند كه به دوشان تپه بروند.» محمدعلي شاه چند ماهي بود كه ازترس جرئت ترك كاخ گلستان را نداشت ولي به مجرد آنكه از نمايندگان مجلس اطمينان خاطر يافت عازم دوشان تپه شد.

سازش ميان شاه و ملت كه مظهرش مجلس شوراي ملي بود به مذاق گروهي خوش نيامد و در صدد بر هم زدن آن برآمدند. مستشارالدوله در نامهاي به ثقهالاسلام مينويسد : « بعد از صلح بين سلطنت عظمي و مجلس شورا اميدواريها داشتيم كه كارها بر وفق مرام و اذهان و افكار متوجه اصلاح خواهد شد. چندي نگذشت كه اخبار موحشه از طرفين رسيد و نزديك شد كه رشته مؤالفت بريده شود، دوباره عقلاي قوم در اصلاح ذاتالبين كوشيدند. اما معاندين نخواستند صلح ادامه يابد.» مخبرالسلطنه هدايت نيز تلاشهايي را كه براي برقراري سازش و ايجاد جوي آرام صورت گرفته شرح داده و در ادامه مينويسد : « پس از آنكه شاه به مجلس تشريف بردند و قسم خوردند و تصور ميرفت فيالجمله اعتمادي در بين آمده است بمب روز جمعه 25 صفر 1326ق در خيابان ماشين كه به سمت كالسكه شاه انداختند و جمعي را تلف كردند و هر چه رشته بود چله كرد.»

شايان ذكر است كه امينالسلطان نيز درست در روزي ترور شد كه همه شواهد و قرائن حاكي از برقراري سازش ميان دولت و ملت بود. امينالسلطان پس از حضور در مجلس شوراي ملي و قرائت دستخط شاه مبني بر اعلام وفاداري نسبت به مشروطه و مجلس ترور شد. به جان محمدعلي شاه هم پس از اعلام همبستگي و ملاقات دوستانه با هيئت منتخب مجلس شورا سوء قصد شد. شاه گرچه از اين ترور جان سالم به در برد اما بدبينياش نسبت به مشروطهخواهان فزوني يافت و ديگر تا هنگام رفتن به باغشاه كه به بمباران مجلس انجاميد از كاخ سلطنتي خارج نشد. در اين ترور هم مرتكبين ترورهم مشخص نشدند. باز هم طيف گستردهاي در مظان اتهام قرار گرفتند. از جمله شخص محمدعلي شاه كه عدهاي ميخواستند وانمود كنند او براي به دست آوردن بهانه جهت سركوب مليون ترتيب ترور خود را داده است، تقيزاده، حيدر عمواوغلي، ظلالسلطان، ملكالمتكلمين و بسياري ديگر متهم شدند كه در ترور شاه دست داشتهاند.

محمدعلي شاه خواهان شناسايي و مجازات مرتكبين اين عمل بود. اما اقدامي جدي در اين خصوص صورت نگرفت تا جايي كه شاه نامهاي گلايهآميز به مجلس شوراي ملي ارسال كرد :

مجلس شوراي ملي مكنون خاطر ما پيوسته چنين بوده و هست كه در ضمن تمهيد موجبات استحكام امر مشروطيت به قسمي اسباب جمعيت حواس وزراء و وكلاي خود را فراهم نمائيم كه بتوانند بالاتفاق اسباب آسايش عامه را به طوري آماده نمايند كه رشته فساد بالمره منقطع بوده و اقويا و ضعفاي ملت ايران از نعمت صحت و امان طوري بهرهمند باشند كه عاجزترين رعايا در مهد امن و امان از هرگونه صدمه و آسيب مصون بوده بتوانند عوض دفاع، همّ خود را مصروف حفظ و آبادي وطن و تحصيل شرافت و ثروت و مكنت نمايند و ليكن ملاحظه نمائيد در حالتي كه اساس امنيت براي شخص سلطنت تا اين درجه متزلزل باشد رعاياي ممالك دوردست و اهل ثغور و سرحد و فقراي ملت اسلام و مطلق رعايا چگونه ميتوانند از جان و مال خود ايمن و راحت باشند. ميدانم كه اين سوء قصد كه براي ما شده تا چه درجه خاطر وكلاي صديق و امين مشوش و پريشان است و ليكن انتظار داشته و داريم كه از طرف مجلس بيشتر و زيادتر از شخص ما خودمان بر تعيين محركين و گرفتاري مرتكبين به اولياي امور تأكيد و تشدد به عمل آيد تاكنون كه نُه روز از اين مقدمه گذشته اثري و حاصلي ظاهر نشده است بيم آن داريم كه مرور ايام و ليالي اهميت اين قضيه را در انظار و افكار منسي داشته اقدامات جدي را كه ميبايست خيلي بيشتر از اينها در اين موقع به مقام بروز آيد به كلي سست و بالمال بالمره مسكوت عنه بگذارد. اينست بالضروره خاطر وكلاي ملت را آگاه ميداريم. ما نه محض محافظت وجود خودمان كه نگهبان آن فضل خداوند متعال است بلكه براي استقرار امنيت و به جهت آسايش يك مملكت بزرگ اسلام ناگزيريم كه اگر تا چند روز ديگر هم اثري در تعين محركين و مرتكبين ظاهر نشود لابد بعضي اقدامات مجدانه به عمل خواهد آمد كه خيانت مجرمين هويدا و اغراض مغرضين آشكار و پيدا شود و از مراتب شاه پرستي و صداقت وكلاي خيرخواه انتظار داريم كه در نيل اين مقصود تا همه جا با خيالات ما همراهي كرده دولتخواهي خود را به عالميان واضح خواهند كرد. شهر صفر 1326

آنچه كه محمدشاه درباره اش هشدار داده بود به وقوع پيوست؛ هيچ كس مجازات نشد، عوامل و آمران ترور مشخص نشدند در نتيجه هدف آنان نيز در پرده ابهام قرار گرفت. حاصل ترور ايجاد جو بدبيني ميان شاه با مليون و سوق دادن شاه به سوي اقدامي عملي ضد مجلس شوراي ملي شد<!-- ]ترور شخصيتهاي سياسي به منظور دستيابي به هدف يا اهدافي خاص صورت ميگيرد. عدهاي نيز در جريان انقلاب مشروطه ترور شدند. سوال اصلي اين است كه


هدف از ترور اين اشخاص چه بود؟ و تروريستها به چه گروه و دستهاي وابسته بودند؟ آيا آنها به اهدافشان دست يافتند؟ و ديگر اينكه تأثير ترورها بر اوضاع سياسي، اجتماعي مملكت مثبت بوده يا منفي؟

قبل از پرداختن به موضوع سوء قصد به جان محمدعلي شاه، انداختن نگاهي كوتاه به ترور امينالسلطان به منظور روشن شدن موضوع اصلي بي فايده نخواهد بود. امينالسلطان صدراعظم ايران در رجب 1325هـ .ق/ شهريور 1286ش ترور شد. ظاهراً وي را عباس آقا صراف تبريزي به قتل رساند. گرچه با توجه به برخي ادله در اينكه عباس آقا قاتل بوده جاي ترديد وجود دارد ولي حتي با پذيرش اين مطلب باز هم سرانجام به طور دقيق مشخص نشد كه ترور او از سوي چه گروهي طراحي و اجرا شده است. محمدعلي شاه، حيدر عمواوغلي، تقيزاده، كميته سري انقلاب، حوزه مخفي اجتماعيون عاميون تهران، كميته سري انجمن آذربايجان، جامع آدميت، سعدالدوله، سپهدار، فرمانفرما، علاءالدوله، مرتجعان درباري همه در مظان اتهام قرار داشتند. انگشت اتهام، گستره فراخي را نشانه گرفت كه از مرتجع ترين درباريها تا ليبرالترين ليبرالها را شامل ميشد. بنابر اين مشخص كردن هدف ترور نيز غيرممكن است، زيرا ميان هدف شاه از ترور با هدف حيدر عمواوغلي و تقيزاده از آن هيچ قرابتي نميتوان يافت. و اين اهداف مانعهالجمعند. اما نتيجه ترور روشن است؛ هرج و مرج در بيشتر مناطق مملكت، كنارهگيري عناصر ميانهرو كه ميتوانستند جوي معتدل حاكم كنند، روي كار آمدن دولتهاي ضعيف (زيرا پذيرش مسئوليت با توجه به خطري كه مسئولين را تهديد ميكرد شهامت زيادي ميخواست)، امضاي قرارداد 1907م ميان انگلستان و روسيه در شب ترور امينالسلطان و نبود دولتي قدرتمند براي اعتراض يا اقدامي جدي در مقابل نقض حقوق ايران.

با توجه به آنچه گفته شد ترور امينالسلطان توسط هر كس و با هر هدفي نه تنها فايدهاي براي مملكت نداشت بلكه اوضاع را آشفتهتر ساخت. شش ماه پس از اين واقعه گروهي قصد ترور محمدعلي شاه را ميكنند. طي اين شش ماه از سوي محمدعلي شاه و درباريان و امرا و سركردگان گامهاي مهمي براي نزديكي به مشروطهخواهان و مجلس برداشته شد. در هر واقعهاي شاه و همراهانش از مواضعشان عقب نشستند، گروهي آن را تعبير به ترس آنها و قدرت ملت كردند. از آن سو اكثريت وكلاي مجلس شوراي ملي هم با آغوشي باز مستقبل شاه و يارانش شدند. اما گروهي همچنان بر طبل مخالفت و بدبيني ميكوبيدند.

نشريات در مقالاتشان هيچ مرزي را رعايت نميكردند. مارلينگ در گزارشي به وزير خارجه انگليس مينويسد : « جرايد تهران اتصالاً مقالات سخت بر ضد سلطنت و حتي مهيج شورشي به طبع ميرساندند و يكي از روزنامهها شرحي در تمجيد قاتلين پادشاه پرتغال و وليعهدش نوشته بود و يكي ديگر از جرايد هفتگي به طايفه قاجاريه پرداخته آنها را عيبجويي و ملامت ميكرد.» كار بدانجا رسيد كه مجلس ناچار شد دستور توقيف بعضي از آنها را صادر كند. اما شايعات و برخي اقدامات فضا را مسموم ميكرد. از جمله خبري را كه روزنامه بلديه در 15 محرم چاپ كرد و درباره تلگرافي از آذربايجان مبني بر خلع سلطنت از محمدعلي شاه بود. مارلينگ كاردار سفارت انگليس در تهران در گزارشي به سر ادوارد گري وزير امور خارجه انگليس مينويسد : « باز مردم متوحش ميباشند كه شاه و درباريان مرتجع وي دوباره شروع به اقدام خواهند نمود و در افواه شايع است كه عماً قريب يك حمله سياسي [كودتا] ديگري به ظهور خواهد رسيد ولي بالنسبه در ظرف چهار هفته گذشته آرامي موجود بود.» در عين حال مارلينگ اذعان دارد كه « در عرض ماه گذشته شاه از مداخله آشكار در امور مملكت استنكاف نموده ولي اين طور شيوع دارد كه خود را آماده كودتاي ديگري ميسازد.» و ادامه ميدهد كه « مبناي اين شايعات ظاهراً آن است كه بنابر گزارشي كه واصل شده مقداري تفنگ از راه محمره براي او وارد ميشود و از ورامين مشغول جمعآوري و تجهيز همراهان خود ميباشد. ظن قوي انجمنهاي سياسي اين است كه اعليحضرت شاه عنقريب اقدامي خواهد نمود.» البته مطالبي كه مارلينگ گزارش ميدهد شايعات است، زيرا رجال معتدل كشور نظر ديگري دارند و اقدام شاه نيز به گونهاي ديگر است.

محمدعلي شاه در اوايل محرم در مورد مشروطهخواه بودنش براي علماي نجف تلگرافي مخابره ميكند. آنها نيز در نيمه محرم تلگرافي مبني بر امتنان از مساعدت شاه با مشروطه ارسال ميدارند اقدام ديگر محمدعلي شاه درست روز قبل از ترورش صورت ميگيرد. او با صدور دستخطي از وكلاي مجلس شوراي ملي قدرداني و اعلام ميكند روز افتتاح مجلس در عمارت جديد رسماً در آنجا حاضر خواهد شد. پس از قرائت دستخط شاه همه وكلاي مجلس شوراي ملي يك دفعه زنده باد اعليحضرت ميگويند و هيئتي را انتخاب كردند كه براي عرض تشكر به حضور شاه برسند. تقيزاده و امام جمعه خوئي هم در زمره منتخبين بودند. شاه نيز با مهرباني آنها را پذيرفت و گفتگوهاي دوستانهاي صورت گرفت. شرفالدوله در خاطراتش مينويسد : « روز جمعه طرف صبح جمعي از وكلا شرفياب شدند و عرض تشكرات نمودند. از بس كه از شاه همراهي ديده بودند وكلا با كمال دلخوشي از حضور مراجعت نمودند و شاه هم با كمال اطمينان عصر همان روز جمعه به عزم گردش چند روزه از شهر حركت كردند كه به دوشان تپه بروند.» محمدعلي شاه چند ماهي بود كه ازترس جرئت ترك كاخ گلستان را نداشت ولي به مجرد آنكه از نمايندگان مجلس اطمينان خاطر يافت عازم دوشان تپه شد.

سازش ميان شاه و ملت كه مظهرش مجلس شوراي ملي بود به مذاق گروهي خوش نيامد و در صدد بر هم زدن آن برآمدند. مستشارالدوله در نامهاي به ثقهالاسلام مينويسد : « بعد از صلح بين سلطنت عظمي و مجلس شورا اميدواريها داشتيم كه كارها بر وفق مرام و اذهان و افكار متوجه اصلاح خواهد شد. چندي نگذشت كه اخبار موحشه از طرفين رسيد و نزديك شد كه رشته مؤالفت بريده شود، دوباره عقلاي قوم در اصلاح ذاتالبين كوشيدند. اما معاندين نخواستند صلح ادامه يابد.» مخبرالسلطنه هدايت نيز تلاشهايي را كه براي برقراري سازش و ايجاد جوي آرام صورت گرفته شرح داده و در ادامه مينويسد : « پس از آنكه شاه به مجلس تشريف بردند و قسم خوردند و تصور ميرفت فيالجمله اعتمادي در بين آمده است بمب روز جمعه 25 صفر 1326ق در خيابان ماشين كه به سمت كالسكه شاه انداختند و جمعي را تلف كردند و هر چه رشته بود چله كرد.»

شايان ذكر است كه امينالسلطان نيز درست در روزي ترور شد كه همه شواهد و قرائن حاكي از برقراري سازش ميان دولت و ملت بود. امينالسلطان پس از حضور در مجلس شوراي ملي و قرائت دستخط شاه مبني بر اعلام وفاداري نسبت به مشروطه و مجلس ترور شد. به جان محمدعلي شاه هم پس از اعلام همبستگي و ملاقات دوستانه با هيئت منتخب مجلس شورا سوء قصد شد. شاه گرچه از اين ترور جان سالم به در برد اما بدبينياش نسبت به مشروطهخواهان فزوني يافت و ديگر تا هنگام رفتن به باغشاه كه به بمباران مجلس انجاميد از كاخ سلطنتي خارج نشد. در اين ترور هم مرتكبين ترورهم مشخص نشدند. باز هم طيف گستردهاي در مظان اتهام قرار گرفتند. از جمله شخص محمدعلي شاه كه عدهاي ميخواستند وانمود كنند او براي به دست آوردن بهانه جهت سركوب مليون ترتيب ترور خود را داده است، تقيزاده، حيدر عمواوغلي، ظلالسلطان، ملكالمتكلمين و بسياري ديگر متهم شدند كه در ترور شاه دست داشتهاند.

محمدعلي شاه خواهان شناسايي و مجازات مرتكبين اين عمل بود. اما اقدامي جدي در اين خصوص صورت نگرفت تا جايي كه شاه نامهاي گلايهآميز به مجلس شوراي ملي ارسال كرد :

مجلس شوراي ملي مكنون خاطر ما پيوسته چنين بوده و هست كه در ضمن تمهيد موجبات استحكام امر مشروطيت به قسمي اسباب جمعيت حواس وزراء و وكلاي خود را فراهم نمائيم كه بتوانند بالاتفاق اسباب آسايش عامه را به طوري آماده نمايند كه رشته فساد بالمره منقطع بوده و اقويا و ضعفاي ملت ايران از نعمت صحت و امان طوري بهرهمند باشند كه عاجزترين رعايا در مهد امن و امان از هرگونه صدمه و آسيب مصون بوده بتوانند عوض دفاع، همّ خود را مصروف حفظ و آبادي وطن و تحصيل شرافت و ثروت و مكنت نمايند و ليكن ملاحظه نمائيد در حالتي كه اساس امنيت براي شخص سلطنت تا اين درجه متزلزل باشد رعاياي ممالك دوردست و اهل ثغور و سرحد و فقراي ملت اسلام و مطلق رعايا چگونه ميتوانند از جان و مال خود ايمن و راحت باشند. ميدانم كه اين سوء قصد كه براي ما شده تا چه درجه خاطر وكلاي صديق و امين مشوش و پريشان است و ليكن انتظار داشته و داريم كه از طرف مجلس بيشتر و زيادتر از شخص ما خودمان بر تعيين محركين و گرفتاري مرتكبين به اولياي امور تأكيد و تشدد به عمل آيد تاكنون كه نُه روز از اين مقدمه گذشته اثري و حاصلي ظاهر نشده است بيم آن داريم كه مرور ايام و ليالي اهميت اين قضيه را در انظار و افكار منسي داشته اقدامات جدي را كه ميبايست خيلي بيشتر از اينها در اين موقع به مقام بروز آيد به كلي سست و بالمال بالمره مسكوت عنه بگذارد. اينست بالضروره خاطر وكلاي ملت را آگاه ميداريم. ما نه محض محافظت وجود خودمان كه نگهبان آن فضل خداوند متعال است بلكه براي استقرار امنيت و به جهت آسايش يك مملكت بزرگ اسلام ناگزيريم كه اگر تا چند روز ديگر هم اثري در تعين محركين و مرتكبين ظاهر نشود لابد بعضي اقدامات مجدانه به عمل خواهد آمد كه خيانت مجرمين هويدا و اغراض مغرضين آشكار و پيدا شود و از مراتب شاه پرستي و صداقت وكلاي خيرخواه انتظار داريم كه در نيل اين مقصود تا همه جا با خيالات ما همراهي كرده دولتخواهي خود را به عالميان واضح خواهند كرد. شهر صفر 1326

آنچه كه محمدشاه درباره اش هشدار داده بود به وقوع پيوست؛ هيچ كس مجازات نشد، عوامل و آمران ترور مشخص نشدند در نتيجه هدف آنان نيز در پرده ابهام قرار گرفت. حاصل ترور ايجاد جو بدبيني ميان شاه با مليون و سوق دادن شاه به سوي اقدامي عملي ضد مجلس شوراي ملي شد
Back to top Go down
https://ashiyane.ace.st
Admin
Admin
Admin


Posts : 576
Join date : 2012-02-25

قاجاریان Empty
PostSubject: Re: قاجاریان   قاجاریان EmptyFri Mar 02, 2012 12:29 pm

Back to top Go down
https://ashiyane.ace.st
 
قاجاریان
Back to top 
Page 1 of 1

Permissions in this forum:You cannot reply to topics in this forum
انجمن گروه آشیانه :: بخش:تاريخ جهان :: بخش:تاریخ ایران پس از اسلام-
Jump to: