Admin Admin
Posts : 576 Join date : 2012-02-25
| Subject: شعر و اشعار امام زمان Thu Jul 05, 2012 10:10 am | |
| برآمد آفتابى كز فروغش گرفته روشنى ذرّات عالم تماشا كن حريم عسكرى را كه شد جشنى بهشت آيين فراهم به دامان حسن فرزند پاكى است كه نور از چهره اش تابد دمادم به فرش آمد فرود از عرش جبريل كه گويد نور حق را خير مقدم گلى بشكفته در گلزار زهرا ز نرگس ميوه ى بستان مريم گلى با حوريان خلد دمساز گلى با طايران قدس همدم به صورت مطلع انوار بى چون به سيرت مظهر اسماء اعظم بنام و كنيت و آداب محمود محمد فخر فرزندان آدم جمال احمدى در او مصوّر كمال سرمدى در او مجسّم نشانها دارد از نور مكارم بر آن سسيما ز اجداد مكرّم بيا اى وارث ديهيم لولاك كه دارى خاتم شاهى ز خاتم سرير معدلت شايسته ى توست كه بر سلك سلاطينى مقدّم تو فرمان ده كه بر فرمانروايان تو را فرمانروايى شد مسلّم ز بن بركن بناى ظلم و آشوب كه اوضاع جهان گردد منظّم تويى مصلح به نور عدل بزداى سواد ظلمت از دنياى مظلم تويى گنجينه ى آيات قرآن كه قرآن را تويى برهان محكم بيا اى مونس شب زندهداران حريم حق ندارد جز تو محرم قدم بر كلبه ى احباب بگذار كه جمع ما پريشان است و درهم بيا اى ابر رحمت، خستگان را بشوى از دل، غبار محنت و غم ز درمان عاجزند اين چاره جويان تو بر زخم بشر بگذار مرهم خوش آن روزى كه بهر ختم پيكار برافرازد سروش صلح پرچم بجوشد چشمه ى عدل الهى فرو ريزد، بناى ظلم از هم شود آباد از او دنياى ويران شود روشن از او اسرار مبهم »رسا« اين موهبت زين آستان يافت شد از اين منبع الهام، ملهم
| |
|
Admin Admin
Posts : 576 Join date : 2012-02-25
| Subject: Re: شعر و اشعار امام زمان Thu Jul 05, 2012 10:17 am | |
| اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟ چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي اي آنکه در حجابت درياي نور داري من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟ برعکس چشمهايم چشمي صبور داري از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟ در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اشعار امام زمان (عج)♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ اگر چه روز من و روزگار مي گذرد دلم خوش است که با ياد يار مي گذرد چقدر خاطره انگيز و شاد و رويايي است
قطار عمر که در انتظار مي گذرد به ناگهانيِ يک لحظه عبور سپيد خيال مي کنم آن تک سوار مي گذرد کسي که آمدني بود و هست، مي آيد بدين اميد، زمستان، بهار، مي گذرد نشسته ايم به راهي که از بهشت اميد نسيم رحمت پروردگار مي گذرد به شوق زنده شدن، عاشقانه مي ميرم دو باره زيستنم زين قرار مي گذرد همان حکايت خضر است و چشمه ظلمات شبي که از بَرِ شب زنده دار مي گذرد شبت هميشه شب قدر باد و، روزت خوش که با تو روز من و روزگار مي گذرد ♦♦♦♦♦♦♦♦♦اشعار امام زمان (عج)♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
اسير مانده ايم در بهانه هاي پاپتي و ميله هاي آهنين و عشق هاي ساعتي حوالي نگاهمان دوباره صف کشيده است صداي تيک تاک غم , شماره هاي صنعتي امان از اشتباه هاي نا تماممان , همان تفاخر هميشگي به هيچ هاي قيمتي ميان قرن حادثه کجاست اتفاق عشق نمانده در تسلط همان هبوط لعنتي ؟ کسي نيامد از تبار انتظارمان ببين که مانده ايم سخت در هجوم بي لياقتي
| |
|