ریشه های آیین مسیحیت
در قرآن کریم می خوانیم : (( ... و قالت النصاری المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون الذین کفروا من قبل قاتلهم الله انی یؤ فکون ؛ و
نصارای گفتند: ((مسیح پسر خداست )) این سخنی است (باطل ) که به زبان می
آورند، و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شده اند شباهت دارد. خدا آنان
را بکشد؛ چگونه (از حق ) بازگردانده می شود؟))(توبه : 30).
در قرون اخیر عده ای از دانشمندان غربی
مشاهده کرده اند که بین عقاید مسیحیان و ادیان هندی تشابه عجیبی وجود دارد.
آنان در مطالعات خود متوجه شدند که عقاید تثلیث ، فدا، تصلیب و سایر مسائل
اعتقادی مسیحیان عینا در مذاهب بت پرستان وجود داشته و در اعتقادات بنی
اسرائیل سابقه ای نداشته است .
دانشمندان محقق ، حتی در برابر جمله هایی
از انجیل ، عبارتهای مشابهی در کتابهای هند و بودایی یافتند که حیرتشان را
برانگیخت . آنان دیدند که حتی لقبهای گوسفند خدا، فرزند خدا، بردارنده
گناهان ، فدا شونده و غیر اینها که به مسیح (ع ) اطلاق می شود، در آن مذاهب
نیز هست و چون سابقه تاریخی آن ادیان بیشتر است ، دانشمندان نظر دادند که
اعتقادات و اصطلاحات مسیحیان در این باب باید از آن ادیان گرفته شده باشد.
در سال 1947 در بیابانهای فلسطین ، در غارهایی بر کرانه بحرالمیت ، طومارهایی کشف شد که یک
جنبش فکری را در باب مسیحیت پدید آورد.ین طومارها که شامل بخشهایی از کتاب مقدس
و تفاسیر و ادعیه است ، حدود 2000 سال قدمت دارد یعنی خط آنها در حدود عمر
حضرت مسیح (ع ) نوشته شده است .
دانشمندان پس از مطالعه طومارها فهمیدند
که آنها به فرقه ای از یهودیان به نام اسنیان مربوط می شود که در بخش
یهودیت به آنان اشاره شد. این فرقه در صحراها زندگی می کردند و افکاری
عرفانی داشتند و
انتظار مسیحای بنی اسرائیل را می کشیدند. آنان نوشته های خود را در کوزه کردند و
در غارهایی در کناره بحرالمیت به ودیعت نهادند و پس از آن به سرنوشت
نامعلوم گرفتار شدند و خبری از ایشان باز نیامد.
کشف این طومارها انعکاس عجیبی در محافل
علمی جهان داشت . در ابتدا برخی آنها را جعلی می پنداشتند، ولی پس از
آزمایشهای فنی ، اعتبار آنها ثابت شد.
برخی دانشمندان گفتند: طومارهای کشف شده دیدگاه علمی ما را نسبت به حضرت مسیح (ع ) و آغاز مسیحیت تغییر خواهد داد.
تاکنون چند هزار کتاب درباره این طومارها
نوشته شده است ، از آن جمله کتابی است به نام مفهوم طومارهای بحرالمیت
نوشته یک روحانی آزاد اندیش مسیحی به نام ای . پاول دیویس که بسیار جالب
توجه است . در این کتاب پس از تحقیق محتویات طومارهای مذکور چنین آمده است :
نظریه ای که یک تن مسیحی عامی درباره
پدیدآمدن مسیحیت اتخاذ می کند این است که مسیح بشارت خود را تبلیغ کرد، به
عنوان مسیح و منجی مرد، از مردگان برخاست و کلیسای مسیحی را تاءسیس کرد که
در سراسر جهان با فعالیت حواریان گسترش یافت ...
همچنین یک مسیحی عامی اظهار می دارد که
عیسی یک تن یهودی بود که سنن و فرهنگ یهودی را به ارث برده بود.علاوه بر
این اظهار می کند که رسولان برداشتهایی از بشارت عیسی داشتند و تعالیم او
را بسط دادند و می گویند که رسولان بر اثر تجربیات شخص خویش دریافتند که او
منجی و خداوندگار بشر و پسر خدا بوده است .
به هر حال ، یک عامی اعتقاد مسیحی را چنین
بیان می کند و ابدا به ذهنش خطور نمی کند که مقدار زیادی از آن اعتقادات
پیش از مسیحیت وجود داشته است ...و نمی داند که پایه و اساس بسیاری از آن
اعتقادات در کتاب مقدس یافت نمی شود.
چیزی که عامی نمی داند، اما دانشمند می
داند این است که در عصر مسیح و پس از آن بت پرستان برای خدایان خود
باورهایی داشتند و نامهایی می گفتند که عین آنها در عقیده مسیحی اظهار شده
است . میترا منجی بشریت بود، و همین طور تموز، ادونیس و اوزیریس . اعتقاد
به فادی بودن مسیح که سرانجام در مسیحیت وارد شد، یک اعتقاد یهودی نبود و
مسیحیان نخستین در فلسطین نیز آن را باور نداشتند.
مسیحای مورد انتظار
یهودیان و مسیحیان یهودی الاصل پسر خدا نبود، بلکه پیامبری از طرف خدا
بود. او بنا نبود با خون خویش کفاره گناهان دیگران شود، بلکه قرار بود که
از راه ایجاد حکومت مسیحایی بر روی زمین ، مردم را نجات دهد. مسیحیان یهودی
الاصل به نجاتی که به ایشان اجازه دخول در آسمان دهد، چشم ندوخته بودند؛
بلکه به نجاتی که نظام جدیدی روی زمین تاءسیس کند، اعتقاد داشتند و این
مطلوب آنان بود، گر چه به فناپذیری روح و جاودانگی جان معتقد بودند.عقیده مسیحی هنگامی میان بت پرستان رواج
یافت که عقیده به عیسی به عنوان خدای نجات بخش پدید آمد. این عقیده کاملا
بر آنچه پیش از آن بود، به ویژه میترا، منطبق می شد. همچنین روز 25 دسامبر
(انقلاب شتوی ) سالروز تولد میترا بود که توسط مسیحیان ، سالروز تولد عیسی
شد و حتی روز سبت (شنبه ) یعنی هفتمین روز یهودیان که توسط خداوند در شریعت
موسی (تورات ) مشخص شده و خداوند آن را تقدیس کرده بود... تحت تاءثیر
اندیشه های میترایی به روز اول (یکشنبه ) که روز خورشید فاتح است ، تبدیل
شد.
در زمان گسترده شدن مسیحیت ، در حوزه
مدیترانه منطقه ای نبود که فکر مادر باکره و فرزند او که باید (در راه
گناهان ) بمیرد، وجود نداشته باشد. اصولا زمین الهه ای بود که در هر بهار
باکره می شد. فرزند وی میوه زمین بود که برای مردن به دنیا می آمد، و همین
بود که می مرد در زمین دفن می شد تا تخم میوه بعدی باشد و دوره تازه ای را
به وجود آورد. این افسانه رستنی بود که داستان غم انگیز خداوند رهاننده و
مادر غمدیده را به گونه ای ماهرانه پدید آورد.
گردش فصول روی زمین به گردشی مانند آن در
آسمانها مربوط می شد. این عقیده نیز وجود داشت که الهه باکره همان برج
سنبله است که درست هنگامی که ستاره شعرای یمانی در مشرق ، تولد تازه خورشید
را اعلام می کند، این برج در قسمت شرقی آسمان طالع می شود. قرار گرفتن خط
افق در میان سنبله رمز پذیرفته شدن مادر باکره بود که توسط خورشید عطا می
شد. افسانه زمین به این گونه با افسانه آسمان در آمیخت و این دو با افکار
قهرمانان واقعی و غیر واقعی عهد باستان مخلوط شدند و داستان قهرمان فدا
شونده پدید آمد.
غاری که زادگاه عیسی محسوب شد، از پیش
زادگاه هوروس بود که پس از بزرگ شدن ، اوزیریس گردید و مقرر بود برای رهایی
قوم خود بمیرد. ایزیس مادر غمدیده بود. تعداد زیادی از این مسلکهای معتقد
به فدا وجود داشت که توسط نویسندگانی چون فریزر در کتاب شاخه زرین و
دانشمند متخصص ادبیات یونان و روم استاد ژیلبر موری شرح داده شده است .
در این مسلکها آیینهایی وجود داشت که پس
از این ، آیینهای مسیحی نامیده شد. شام آخر (عشای ربانی ) به میترا پرستی
تعلق داشت که از آن عاریت گرفته شد و با شام مسیحیت فلسطینی ترکیب شد. به
تنها آیینها، بلکه یک مجموعه اعتقادات از قبیل خون بره (یا ثور، گاو نر)
نیز از میتراپرستی گرفته شد. نه تنها اعتقادات مذهبی ، بلکه شماری از
تعالیم اخلاقی نیز از مسلک کسانی که به مسیحیت می گرویدند، جذب شد. به
علاوه تعالیمی اخلاقی نیز وجود دارد که از غیر آن مسلکها گرفته شده است ،
مانند تعالیم رواقیان .
ارتباط مسیحیت با بت پرستی به اندازه ای
زیاد است که اگر اصولا یک هسته مسیحیت یهودی الاصل نیز در کار باشد، مسیحیت
کنونی از آن بهره اندکی دارد. باید به خاطر داشت که پس از عیسی به ندرت به
او معلم گفته شد. وی مسیح و نجات دهنده و خداوندگار مسیحیان شده بود.(2)
نویسنده کتاب می افزاید:
یک عامل اصیل برای فاتح ساختن مسیحای یهود
در رقابت مسلکهای معتقد به فدا، پولس ترسویی است که یونانی مآب و قدیس
ملهم یهودی با درکی ژرف از مسلک بت پرستی بود. او برای ترکیب و به هم پیوند
دادن ، استادی ماهر بود و هم او نخستین کسی است که اندیشه پیوند دادن
اسرائیل را به آتن و معبد اورشلیم را به قربانگاه میترایی و یهوه فرقه اسنی
را به خدای ناشناخته تپه اروپاگوس در سر پروراند.
دانشمندان مغرب زمین کتابهایی مستند و بی
شماری در این باب نوشته اند. خلاصه ای از مباحث ایشان در کتاب افسانه های
بت پرستی در آیین کلیسا نوشته محمد طاهر تنیر آمده است (در این کتاب
تصاویری از قبیل تصویر یکی از بتان آیین هندو که به نشانه تثلیث سه سر
دارد، به چاپ رسیده است .)
یکی از القاب حضرت عیسی کلمه (Logos) است
که از فلسفه های قدیم یونان گرفته شده است . مسیحیان ، به خصوص با استناد
به انجیل یوحنا، ایمان دارند که عیسی انسانی است که کلمه خدا در او زیست می
کند؛ یعنی پیام ازلی که خدای حکیم هر چیز را به وسیله آن آفرید، با تجسم
یافتن در عیسای انسان ، در میان بشر خیمه خویش را برافراشت . پیام ازلی با
قرار گرفتن در عیسی ، به شکل انسانی زیست می کرد که مانند همه مردم برای
تحصیل لقمه ای می کوشید، می خورد و می نوشید، دوستان و خویشاوندانی داشت ،
رنج کشید و مرد