Admin Admin
Posts : 576 Join date : 2012-02-25
| Subject: شعر زيباي يك دوست Wed Mar 07, 2012 4:48 pm | |
| خدای من ، خدای مهربان من
هرگاه سخت دلتنگ میشوم ، هرگاه تنهاییم به وسعت همه ی عالم میشود و هرگاه بغض دوری تو همراه با قطره های سرازیر اشک نمایان میشود ، وضو میگیرم ، روبروی تو مینشینم و دو رکعت نماز میخوانم و آهسته با تو نجوا میکنم. آنوقت کتابت را میگشایم و تو "آرام آرام با من حرف میزنی. از خودت و من میگویی ، از لطف هایت میگویی و از مهربانی هایت ، از نعمت هایت و از کران تا بیکران آسمان و زمینت. از مداراهایت با من میگویی و از صبوری هایت ، و به من هشدار میدهی که مراقب باشم تا تو را خشمگین نکنم. وقتی میگویی از روح خودت در من دمیده ای احساس میکنم طاقت و ظرفیت این همه بزرگی را ندارم. از شوق سرشار میشوم. میخواهم پرواز کنم. میخ.اهم در تو حل شوم. تنهاییم را پاک فراموش میکنم و همه ی تلخی های عالم برایم شیرین میشود. همان تلخی ها و رنج هایی که تو به آن قسم یاد کرده ای ، که به حقیقت مرا در رنج آفریده ای . آنوقت به همهی رنج های عالم عاشق میشوم . دعا میکنم بار همه ی انسان ها و رنج های خلایق بر دوش من باشد. اما میدانم اجابت این دعا به آسانی نیست ، زیرا که تو هرکس را بیشتر دوست داری و به او عاشق تری بیشتر میرنجانی و آنجا که نشانی آنانی را که بیشتر دوست داری میدهی ، آرام در دل میگویم ای کاش من یکی از آنان بودم ، ای کاش................... | |
|
Admin Admin
Posts : 576 Join date : 2012-02-25
| Subject: Re: شعر زيباي يك دوست Wed Mar 07, 2012 4:51 pm | |
| دلتنگی یعنی،
فاصله ای که با هیچ بهانه ای پر نمی شه
دلتنگی یعنی،
عکسایی که نگاه کردن به اونا،رویاهات رو خیس می کنه
دلتنگی یعنی،
بغضی که باهاش کلنجار میری تا یهو نشکنه
دلتنگی یعنی،
اس ام اس هایی که فرستاده نمی شه،نوشته هایی که ثبت موقت می شه
دلتنگی یعنی،
لحظه هایی که با خودت زمزمه می کنی
" حتا دیگه اومدنت،بهم کمک نمی کنه "
دلتنگی یعنی،
امروز | |
|
Admin Admin
Posts : 576 Join date : 2012-02-25
| Subject: Re: شعر زيباي يك دوست Wed Mar 07, 2012 5:36 pm | |
| گاهي خيال ميکنم روي دست خدا مانده ام.... خسته اش کرده ام!!!..... خودش هم نمي داند با من چه کند /////////////////////////////
دستم به تو نمیرسد فقط حریف کلمات میشوم! گاهی هوس میکنم تمام کاغذ های سفید روی میز را از نام تو پر کنم تنگاتنگه هم! بی هیچ فاصله ای! از بس خالیم از تو...... از بس که تو را کم دارم..... آخر مگر کاغذ هم زندگی میشود؟!
//////////////////
یه وقتایی هست که باید لم بدی یه گوشه و جریان زندگیت رو فقط مرور کنی بعدشم بگی: به سلامتی خودم که اینقدر تحمل داشتم...! ///////::/:::::::
خدای من خــــــدایا...
نه آنقدرپاکم که مرا کمک کنےِ و نه آنقدربدم که رهایم کنےِ
میان این دو گم شده ام و هم خود و هم تو را آزار مےِ دهم
هرچه تلاش کــردم نتوانستم آنےِ شوم که تو می خواهـــی
و هرگـــــز دوست ندارم آنـےِ شــــــوم که تو رهایـــــم کنےِ... ....::....::....::....::....::....::....::....::....::....::....::....::....::.... دستهایـــــم به آرزوهایـــــــــــــم نمےِ رسنـــــــــــــــد. آرزوهایم بسیـــــــــــار بلندند... ولی درخــت سبز صبــــــــــــــرم میگوید: امیدی هست، خدایــــــــــےِ هست.
| |
|
Admin Admin
Posts : 576 Join date : 2012-02-25
| Subject: Re: شعر زيباي يك دوست Wed Mar 07, 2012 5:56 pm | |
| و من تا می نویسمت قلم در دست های من رقص برگ است میان دلتنگی باد و بگذار بنویسمت ... از عمق احساسم. که اول، .. باید " باید غرق شد در تو" .... بعد .. (نه هنوز چیزی کم است انگار ، آهان... خودم، دلت ، دلم...! ) و حال می نویسمت، از خیال ِ خاطراتت ، از خنده های شبانه ی دزدکی، از انتظارهای دلواپسی، و می نویسم، از روزهای خوب ، که شناختم در کنارت عـ ـ شـ ـ ـق را ! و از روزهای بی خبری ، که باید گاهی رها کرد...! تا شناخت ، تا برگشت ... ! و ازین لحظه ها که پر است از رنگ، از شور، از احساس... از دل تنگـ ـ ـی .. و مینویسم ، . به رسم ِ همیشگی دوست داشتن ها، به رسم ِ دل . و می نویسم ، که این شبها مهتابی ست عجیب، هدیه ی من : تمام قلبم که از آن ِ توست ! تو را حتما خدا به دنیا آورده ست تا به من _ ( به مــا) لذت بعضی چیزها را بچشاند...! /////////////////////////// تا حالا بهت نگفتم ولی حالا می خوام بگم بی تو میمیرم .. می خوام بگم تو دنیای منی .. می خوام بگم با تو بودن چه لذتی داره .. می خوام بگم دوست دارم فقط به خاطر خودت !! می خوام بگم شدی مجنون عشقم … می خوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم ! می خوام بگم که می خوام دلمو فرش زیر پات کنم .. می خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !! می خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه !! می خوام بگم به بلندی قله اورست و پهناوری اقیانوس اطلس دوست دارم … می خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم … می خوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم … می خوام بگم مثل خرابه های بم خرابتم … می خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم .. می خوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !! می خوام بگم غم تو رو به شادی دیگران نمیدم !! می خوام بگم اگه حتی من رو هم دوست نداشته باشی من دوست دارم .. می خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم … می خوام بگم هر شب با خیالت می خوابم !! می خوام بگم جایگاه همیشگی تو قلب منه !! می خوام بگم حاضرم قشنگترین لحظه هام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم .. می خوام بگم لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !! می خوام بگم در حد پرستش دوست دارم ….! میخوام بگم عشق منی ////////////////////////////// طعم هدیه روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید.آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود ببرد. مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد. پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد. مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت. اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد. شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت: آب بسیار بد مزه است. ظاهرا آب به علت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود. شاگرد با اعتراض از استاد پرسید: آب گندیده بود. چطور وانمود کردید که گوارا است؟ استاد در جواب گفت: تو آب را چشیدی و من خود هدیه را چشیدم. این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود و هیچ چیز نمی تواند گواراتر از این باشد. /////////////////////////////// مي نويسم ولي تو نخوان
مي نويسم که با تمام وجودم دوستت دارم ولي تو نخوان
مي نويسم که اگر تو را نبينم به سکوتي سخت دچار ميشوم و
بغض تمام وجودم را ميگيرد... ولي تو نخوان
اگر مي خواني بفهم که دوستت دارم ///////////////////////
گاهی خدامند انقدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی "خدای من" ////////////// آدم های ساده را دوست دارم! همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند! همان ها که برای همه لبخند دارند! همان ها که همیشه هستند، برای همه هستند! آدم های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعت ها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است!! آدم های ساده را دوست دارم! بوی ناب “ آدم ” می دهند! /////////////////////////
روزانــه هزاران انســان به دنیــا می آینـــد
امــا " انســانیت " در حال انقــراض است! //////////////////////// كاش نامت را با "خط بريل" مي نوشتن صدا كردنت كافي نيست شكوه اسم توووووووووو را باید لمس کرد ... /////////////////////////// گاهي دلم مي گيرد گاهي دلم مي گيرد از آدم هايي كه در پس نگاه سردشان با لبخندي گرم فريبت مي دهند دلم ميگيرد از خورشيدي كه گرم نمي كند ......و نوري كه تاريكي مي دهد ازكلماتي كه چون شيريني افسانه ها فريبت مي دهند دلم مي گيرد از سردي چندش آور دستي كه دستت را مي فشارد و نگاهي كه به توست و هيچ وقت تو را نمي بيند از دوستي كه برايت هديه دوبال براي پريدن مي آورد و بعد پرواز را با منفورترين كلمات دنيا معني مي كند دلم مي گيرد از چشم اميد داشتنم به اين همه هيچ گاهي حتي از خودم هم دلم ميگيرد
//////////////// او که زیر سایه دیگری راه میرود، خودش سایهای ندارد. او که زیر سایه دیگری راه میرود، خودش سایهای ندارد. یادمان باشد که: هر روز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را. یادمان باشد که: زخم نیست آنچه درد میآورد، عفونت است. یادمان باشد که: در حرکت همیشه افقهای تازه هست. یادمان باشد که: دست به کاری نزنم که نتوانم آن را برای دیگران تعریف کنم. یادمان باشد که: آنها که دوستشان میدارم میتوانند دوستم نداشته باشند. یادمان باشد که: فرار؛ راه به دخمهای میبرد برای پنهان شدن نه آزادی. یادمان باشد که: باورهایم شاید دروغ باشند. یادمان باشد که: لبخندم را توى آیینه جا نگذارم. یادمان باشد که: آرزوهای انجام نیافته دست زندگی را گرفتهاند و او را راه میبرند. یادمان باشد که: لزومی ندارد همان قدر که تو برای من عزیزی، من هم برایت عزیز باشم. یادمان باشد که: محبتی که به دیگری میکنم ارضای نیاز به نمایش گذاشتن مهر خودم نباشد. یادمان باشد که: اندک است تنهایی من در مقایسه با تنهایی خورشید. یادمان باشد که: دلخوشیها هیچکدام ماندگار نیستند. یادمان باشد که: تا وقتی اوضاع بدتر نشده! یعنی همه چیز رو به راه است. یادمان باشد که: هوشیاری یعنی زیستن با لحظهها. یادمان باشد که: آرامش جایی فراتر از ما نیست. یادمان باشد که: من تنها نیستم ما یک جمعیتیم که تنهائیم. یادمان باشد که: برای پاسخ دادن به احمق، باید احمق بود! یادمان باشد که: در خستهترین ثانیههای عمر هم هنوز رمقی برای انجام برخی کارهای کوچک هست! یادمان باشد که: لازم است گاهی با خودم رو راستتر از این باشم که هستم. یادمان باشد که: سهم هیچکس را هیچ کجا نگذاشتهاند، هر کسی سهم خودش را میآفریند. یادمان باشد که: آن هنگام که از دست دادن عادت میشود، بدست آوردن هم دیگر آرزو نیست. یادمان باشد که: پیشترها چیزهایی برایم مهم بودند که حالا دیگر مهم نیستند. یادمان باشد که: آنچه امروز برایم مهم است، فردا نخواهد بود. یادمان باشد که: نیازمند کمکاند آنها که منتظر کمکشان نشستهایم. یادمان باشد که: هرگر به تمامی ناامید نمیشوی اگر تمام امیدت را به چیزی نبسته باشی. یادمان باشد که: غیر قابل تحمل وجود ندارد. یادمان باشد که: گاهی مجبور است برای راحت کردن خیال دیگران خودش را خوشحال نشان بدهد. یادمان باشد که: خوبی آنچه که ندارم این است که نگران از دست دادناش نخواهم بود. یادمان باشد که: وظیفه من این است؛ حمل باری که خودم هستم تا آخر راه. یادمان باشد که: در هر یقینی میتوان شک کرد و این تکاپوی خرد است. یادمان باشد که: همیشه چند قدم آخر است که سختترین قسمت راه است. یادمان باشد که: امید، خوشبختانه از دست دادنی نیست. یادمان باشد که: به جستجوى راه باشم، نه همراه. یادمان باشد که: هوشیاری یعنی زیستن با لحظه ها.
| |
|
Admin Admin
Posts : 576 Join date : 2012-02-25
| Subject: Re: شعر زيباي يك دوست Wed Mar 07, 2012 6:11 pm | |
| یک پنجره برای دیدن یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــــــــــــــــــــی در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــــــــــــــــــــــــــــــــد و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــگ یک پنجره که دست های کوچک تنهایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی را از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم سرشار می کنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد و می شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد یک پنجره برای من کافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت *ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ*ـــ ـــــ ــــــ ـــــ ـــــ ــــ ـــــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ* *ــــــــــــــــــــــــــــــ*ــــــ ـــــ ــــ ـــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ* *ـــــــــــــــــــــــــ *ــــ ـــ ــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــ* *ـــــــــــــــــــــــــ*ــ ـــ ـــ ـ*ـــــــــــــــــــــــــــــ* *ــــــــــــــــــــــ*ـ ـ*ـــــــــــــــــــــــ* *ـــــــــــــــــــــ*ــــــــــــــــــــ* *ـــــــــــــــــــــــــــــ* *ــــــــــــــــ* *ــــــ* * نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم بهمن 1390| ساعت 18:14| توسط مصطفی | نظر بدهيد | |
|
Admin Admin
Posts : 576 Join date : 2012-02-25
| Subject: Re: شعر زيباي يك دوست Wed Mar 07, 2012 6:21 pm | |
| ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد ، تا اینکه دروغی آرامم کند ///////////////// مرا که آزردی پس آرام تر سکوت می کنم! شاید صداي بي تفاوتي هايم آزارت دهد ... //////:/:::::::: زده اند قیدمان را زده اند هنوز اما بی صفت نشده ایم /////////////// خیلی زود یخ میزند احساسی که گرمای آتشش تا همین چند لحظه ی پیش آتشه اجاقمان بود
| |
|
Momid12
Posts : 77 Join date : 2012-03-01
| Subject: Re: شعر زيباي يك دوست Sat Mar 10, 2012 9:00 pm | |
| | |
|