انجمن گروه آشیانه
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

انجمن گروه آشیانه

انجمن گروه آشیانه
 
Home:معرفی کوتاهLatest imagesSearchRegisterLog in
 انجمن گروه آشیانه به شما خوش آمد می گوید

 

  مصر باستان    

Go down 
AuthorMessage
Admin
Admin
Admin


Posts : 576
Join date : 2012-02-25

 مصر باستان	     Empty
PostSubject:  مصر باستان         مصر باستان	     EmptyThu Mar 08, 2012 9:35 pm

مصر باستان


مصر باستان به تمدنی در دره رود نیل گفته می‌شود که در دوره زمانی میان ۳۰۰۰ پیش از میلاد تا زمان تسخیر مصر بدست اسکندر مقدونی وجود داشت. تمدن مصر باستان نمونه‌ای از شاهنشاهی‌های بناشده بر اصل آبیاری است. به فرمانروایان مصر باستان فرعون گفته می‌شود



تاریخ


تاریخ مصر را به سه دوره تقسیم می‌کنند:

۱. دوره سلطنت قدیم
۲. دوره سلطنت میانه ۳
. دوره سلطنت نوین زراعت تغییرات عمده‌ای را در جامعه مصر به وجود آورد.


هنگامی که اغلب مصری ها کماکان در کشتزار ها کار می‌کردند ، بعضی از آن ها برای مثال ، سفالگر شدند.

بافندگان الیاف کتانی می ریسیدند و از آن ها پارچه‌های کتانی می بافتند. اغلب مصری ها به قبیله‌ای تعلق داشتند و هر دهکده‌ای در یکی از چند منطقه مستقل جای می‌گرفت . مناطق مقتدر تر یا جذب مناطق ضعیف تر از طریق جنگ و گاهی ازدواج ادامه می‌دادند

تا سرانجام مصر فقط از دو سلطنت تشکیل شد:

مصر سفلی که در ناحیه دلتای نیل قرار داشت و پایتخت آن بیوتو در غرب دلتا بود.

نخب که در محل الکب امروزی قرار داشت ، پایتخت مصر علیا بود که شامل سرزمین های دره نیل می‌شد که از دلتا تا نخستین آبشار نیل نزدیک به آسوان در جنوب مصر گسترده بود.صدها سال این دو سلطنت در کنار هم قرار داشتند. با وحدت این دو، عصر عظمت مصر آغاز شد.


سلطنت قدیم


در سال ۳۱۰۰ پیش از میلاد منس همراه با سپاهیانش از مصر علیا جایی که بر استان هشتم آن فرمانروایی داشت خارج شد و به سوی شمال لشکر کشید،شهر های بسیاری را به تصرف در آورد و به دلتای نیل وارد شد سپاه منس اشراف و صاحب منصبانی را که در مقابلشان مقاومت میکردند گردن زدند و به این ترتیب مصر سفلی مغلوب شد.

منس در مقام فرمانروای سراسر مصر اجازه داشت که تاج سفید مصر علیا و همچنین تاج سرخ مصر سفلی را بر سر گذارد او هر دو تاج را در هم آمیخت و پشنت را ابداع کرد،که تاجی جدید و بخش بالایی و سفید این تاج در بخش کوتاه و سرخ پایینی قرار میگرفت.

کرکس مصر علیا و کبرای مصر سفلی نیز هر دو با هم جانوران نمادین این سلطنت یکپارچه شدند. منس پس از تصرف مصر سفلی به دنبال هیچ فتح و کشور گشایی دیگری نرفت و قلمرو تکه تکه شده مصر آن زمان را به صورتی یکپارچه در آورد.منس در برابر بیابان نشینان صحرای سینا،نوبی های منطقه جنوب و لیبیایی های مزاحم غرب از سرزمینش محافظت کرد و به این ترتیب،نخستین حکومت را در جهان بنا نهاد که قدرتی مرکزی آن را هدایت میکرد.منس با بنا نهادن پایتختی جدید به اتحاد دو بخش شمالی و جنوبی این سرزمین قطعیت بخشید.او در فاصله ای نه چندان دور از راس دلتای نیل،جایی که مصر علیا و مصر سفلی به یکدیگر مربوط میشوند(تقریبا در جنوب قاهره امروزی)منطقه ای را برای پایتختی جدید ایجاد کرد.

منس این شهر را انیب حدج(به معنی دیوارهای سفید) نامید.


این پایتخت نوعی دژ بود.بعد ها این شهر را ممفیس نامیدند که یعنی(کمال شاهانه برقرار است)). با هدایت منس و فراعنه بعد از او تمدن مصر طی شش قرن بعدی به رشدی منظم تر، موفق تر و مترقی تر دست یافت. گفته می شود که منس توسط یک کرگدن کشته شد. پس از او { هورآها} پسرش به فرمانروایی نشست.

هورآها در ۳۰ سالگی بر تخت نشست و تا ۶۲ سالگی فرمانروایی کرد و سرانجام به دست یک اسب آبی کشته شد. پس او { جر} بر تخت نشست.

اودر دلتای نیل، چندین بار با لیبیایی ها جنگید. پس از او { اوجی} بر تخت نشست. اطلاعات زیادی از دوران پادشاهی وی در دست نیست. پس از او { ادیمو} بر تخت پادشاهی تکیه کرد. او در برابر قبایل بدوی شبه جزیره سینا جنگید و آنان را شکست داد. او نخستین پادشاه مصر است که لقب پادشاه مصر بالا و پایین را اختیار کرد. او نخستین پادشاه مصر بود که خدا شناخته شد.

دوران سلطنت قدیم، سلسله‌های سوم تا ششم را در بر می گیرد.



سلطنت میانه



سال ۲۱۳۴ پیش از میلاد با پیروزی بزرگ استاندار جنوبی،انتف (۲۱۳۴ تا ۲۱۱۸ پیش از میلاد) ،علیه دشمنانش آغاز شد.او خود را فرعون مصر علیا نامید و زادگاهش ،واست را مرکز این فرمانروایی قرار داد.واست،که بعد ها یونانی ها آن را طیوه نامیدند و امروز الاقصر نام دارد،با عنوان پایتخت جدید اداره این فرمانروایی را به عهده گرفت. البته جنگ های استانداران با یکدیگر همچنان ادامه داشت.تازه در سال ۲۰۴۰ پیش از میلاد بود که یکی از جانشینان انتف به نام منتوحوتپ اول(۲۰۶۱ تا ۲۰۱۰ پیش از میلاد) توانست مصر سفلی را دوباره تصرف کند.به این ترتیب،بعد از منس ،او دومین متحد کننده این سرزمین بود.

منتوحوتپ در سراسر کشور صلح برقرار کرد و در نتیجه،آرامش و نظم جدید دوران گذشته به این سرزمین بازگشت.درباره اواخر دوره سلسله یازدهم اطلاعات چندانی در دست نیست.

اما مسلم است که آمنمحت اول (۱۹۹۱ تا ۱۹۶۲ پیش از میلاد)، وزیر آخرین فرعون سلسله یازدهم ،فرمانروای خویش را به زور از تخت پایین کشید،فرمانروایی را خود به دست گرفت و به این ترتیب،سلسله دوازدهم را بنیان نهاد.


در زمان آمنمحت اول ، که زاده طیوه بود برای نخستین بار خدایان طیوه ای با عنوان برترین خدایان مورد ستایش قرار گرفتند.آمنمحت که نامش مفهوم آمون در اوج است را دارد خدای شهر طیوه،آمون(خدای هواها) راخدای سراسر مصر قرار داد.مصری ها خیلی زود این خدا را به رع ،بزرگ خدایی که تا آن زمان ستایش میکردند پیوند دادند و نام آمون-رع در میانشان رواج یافت.

فرعون قدرت خداگونه ی سابق را برای خود مطالبه میکرد،اما هرگز نتوانست آن شخصیت فوق انسانی را به دست آورد که در جایگاهی برتر از جایگاه انسان جلوس کند و هیچ کدام از جانشینان او نیز هیچ وقت در چنین جایگاهی ظاهر نشدند.فراعنه سلسله ۱۲ که همگی آمنمحت یا سسوستریس نام داشتند،فرمانروایانی فعال بودند که وظایف خود را مسئولانه به انجام رساندند.

بعد از جنگ های سخت،قدرت استانداران به شکل قطعی درهم شکست و کشور به کمک یکی از کارکنان وفادار و کار آزموده از نو سازماندهی شد.پایتخت دوباره از طیوه به ممفیس منتقل شد.فراعنه از پایتخت،معادن سنگ و کار استخراج آن ها در نوبی و سودان را اداره میکردند.آنها منطقه باتلاقی واحه فیوم را آباد کردند-با توسعه برنامه ریزی شده تاسیسات آبیاری،سطح زمین های زیر کشت را در حد چشمگیری گسترش دادند و امکانات رفاهی جدیدی به این منطقه آوردند ،که البته فقط جمع کوچکی از مردم از آن بهره مند شدند.

بیشتر مردم همچنان فقیر بودند و در فقر باقی ماندند.

از نظر فرهنگی،سلطنت میانه نقطه ای کانونی در تاریخ مصر است. فراعنه این دوره به مناسبت پیروزی هایشان در نوبی،سوریه و فلسطین،کاخ ها ،معابد و بناهای یادبود بزرگی ساختند.
ساخت اهرام نیز دوباره رواج یافت،اما اهرام این دوره کوچکتر از اهرام سلطنت قدیم و دیگر نه از سنگ ،بلکه از خشت خام ساخته میشدند.

برای حفظ مقبرهاز دستبرد سارقان،نیز مجموعه های ورودی به این بنا ها را با باغ های هزارتو و دریچه های مخفی در کف پیچیده تر کردند.


ادبیات به اوج شکوفایی رسید.از آن دوره پاپیروس های بی شماری به دست آمده است-از محاسبات مالیاتی،مناظرات مکتوب علمی و متون مذهبی تا نامه ها،داستان ها و حکایت هایی که اغلب به سبک فکاهی هستند.


حکومت هیکسوس ها




در آن زمان موجی از حرکات جمعی خاور نزدیک را در بر گرفته بود که بیشتر از شرق به سوی غرب جریان داشت.مانتو تاریخ نگاراز این جمعیت وحشی با نام هیکسوس ها یاد میکرد،که معانی بسیاری از جمله ((فرمانروای کشورهای بیگانه)) داشت.

اما هیکسوس ها از قوم مشخصی نبودند،بلکه از خاور نزدیک بودند که در مسیر مهاجرت خود به مصر ضعیف و درگیر مشکلات راه یافتند و در شمال،حکومتی موقت برقرار کردند.مهاجرانی که از بخش علیای فرات آمده بودند در دلتای نیل ساکن شدند و در سال ۱۶۴۰ پیش از میلاد فرمانروایی مصر سفلی را بدست گرفتند

.امکان مقاومت مصریان در مقابل متجاوزان بسیار اندک بود،زیرا آن ها اسب داشتند حیوانی که پیش از آن مصری ها هرگر ندیده بودندو سرعت و چالاکی اش از هر جانور دیگری که آنها میشناختند بیشتر بود.اما هولناک تر از آن:هیکسوس ها این جانوران عظیم و ترسناک را جلوی ارابه هایی بسته بودند که با آنها میتوانستند میدان جنگ را همچون باد درنوردند و حریفان گریخته از جنگ را تعقیب کنند.ارابه های جنگی،تانک های دوران باستان بودند.شکست مصریان اجتناب ناپذیر بود

. شاهان هیکسوس ، که با سه فرعون،سالیتیس،ششی و خیان،سلطنت سلسله پانزدهم و در نتیجه،دومین دوره بینابینی مصر را افتتاح کردند،ابتدا در حاشیه شرقی دلتای نیل قرارگاهی مستحکم-شهر آواریس- را بنا نهادند.

از این پایگاه،آنها میتوانستند مصر و فلسطین را زیر نظر بگیرند و اداره کنند.
اگرچه نخستین هیکسوس ها بر سراسر مصر تسلط داشتند،در دوره جانشینان آن ها -که هیکسوس کوچک نامیده میشدند-دامنه قلمرو هیکسوس ها،در شمال، آشکارا محدود شد و این موقعیتی مطلوب برای مصریان بود تا اقدام برای بیرون راندن هیکسوس ها را از جنوب آغاز کنند.


سلطنت جدید و انقراض


در سال ۱۵۵۰ پیش از میلاد،شاهزاده طیوه ای احمس،با پشتیبانی مردم،طبقه اشراف و کاهنان موفق شد که هیکسوس ها را از مصر بیرون براند.او نخستین فرعون سلسله هجدهم و سلطنت جدید شد.

احمس ،زادگاهش طیوه را پایتخت خویش قرار داد.او دشمنان فراری را تا قلب فلسطین تعقیب کرد و این سرزمین را به تصرف مصر در آورد.در جنوب، به سوی نوبی لشکر کشی کرد و تقریبا تا آبشار سوم پیش رفت.

قلعه آواریس نیز چنان از بنیان ویران شد که امروزه غیر از تلی از خاک و ماسه،چیزی از آن باقی نمانده است.هنگام مرگ احمس حکومتی یکپارچه را بر جای گذاشت که اقتصادی مترقی و شکوفا داشت.دوره سلسله هجدهم (۱۵۵۰ تا ۱۳۰۷ پیش از میلاد) را درخشان ترین دوره در تاریخ مصر میدانند.در این زمان مصر برای نخستین بار قدرت نظامی درجه اولی شده بود.

تا آن زمان،همسایگان نیل بیشتر به زندگی مسالمت آمیز تمایل داشتند،حتی معلمان در آموزش های خود به دانش آموزان پیشنهاد میدادند که حرفه سربازی را پیش نگیرند.اما شکست هیکسوس ها و انهدام حکومت آنها روحیه عامه مردم را تغییر داد.

مصری ها، که تا این زمان فقط برای مواهب زندگی یا به دست آوردن ذخایر مواد خام به سرزمینی دیگر لشکرکشی میکردند،حالا فقط برای کشورگشایی دست به این کار میزدند.آنها در زمان تحوتمس اول (۱۵۰۴ تا ۱۴۹۲ پیش از میلاد) پسر آمنحوتپ،فتوحات سریعی به دست آوردند و همانطور که خود پیشتر تسلیم و شکست را تجربه کرده بودند ملت های دیگر را مقهور قدرتشان ساختند.


کسب این پیروزی ها برای مصریان دشوار نبود:آنها از هیکسوس ها آموخته بودند که چگونه با اسب و ارابه های جنگی،دشمن را به وحشت اندازند. در سرزمین مصر، دوران صلح به سر آمد.تحوتمس سوم به خاور میانه لشکر کشید و مناطق از دست رفته در فلسطین را دوباره تصاحب کرد.اما برعکس،در سوریه نتوانست اراضی تصاحب شده را مدت زیادی حفظ کند و دوباره از آن ها دست کشید.

لشکرکشی های بیشمار و موفقیت آمیز و تاراج اسرا و غنائم سرزمین های دیگر،او را با عنوان سپهسالار بزرگ مصر به شهرت رساند.هتیت ها ،آسوری ها،بابلی ها و جزیره نشینان قبرس به او خراج میدادند.


فرمانروایی تحوتمس از فرات تا قلب سودان گسترده شد-مصر زمان او،نخستین امپراطوری جهان بود.



تنديس آخناتون به شيوه دوره عمارنهدر سال ۱۳۵۳ پیش از میلاد،آمنحوتپ چهارم بر تخت نشست.او بر خلاف پیشینیانش ،هیچ جنگجوی بزرگ یا فرمانروای قدرتمندی نبود،بلکه دانشمندی محتاط و متفکر بود،که شانه های لاغر و نحیفی داشت.

آمنحوتپ از کودکی به خدایان متعدد اعتقاد نداشت و فقط یک خدا،آتون، خدای خورشید را ستایش میکرد که قرص خورشید مظهر آن بود و به همین دلیل ،در سال ۱۳۴۸ پیش از میلاد او نام آخناتون (به معنی خدمت گزار آتون یا خرسند کننده آتون) را برای خود انتخاب کرد آخناتون در پایتخت جدیدش،عمارنه،که پیش از هر کاری به پایه گذاری آن پرداخته بود تا ارائه آیین اعتقادی جدیدی را در آن آغاز کند،کانون مذهبی بزرگی با قصر ها و معابد گوناگون ایجاد کرد که آفتاب به همه جای آن راه داشت-خدایان قدیمی در اندرونی های مرموز و تاریک معابد ستایش میشدند.

معابد خدایان پیشین بسته و نامشان در همه جا محو شد.اگرچه آخناتون خود را شاهی خداگونه میدانست اما مردمی تر از برخی فراعنه پیش از خود رفتار میکرد.او بازوجه اصلی و زیبایش،نفرتی تی همچون موجودی فانی و کاملا معمولی در میان مردم میگشت،حتی وقتی یکی از شش فرزندش مرد از گریستن در مقابل عامه مردم خودداری نکرد.


اما فقط معدودی از افراد نظریه جدید آخناتون را درباره خدای واحد درک میکردند و چون او در برابر سنت های معمول می ایستاد،دشمنان بسیاری پیدا کرد و همچنین وقتی اقتدار مصر در آفریقا وآسیا زوال یافت،منابع ثروت او نیز تحلیل رفت.بعد از مرگ آخناتون، در سال ۱۳۳۵ پیش از میلاد،مصری ها دوباره به خدایان قدیمی روی آوردند. به دنبال حکومت هشت ساله سمنخ کارع، توت عنخ آتون (تصویر زنده آتون) بر تخت نشست.

او آیین قدیمی و اعتقاد به خدای اصلی،آمون و خدایان دیگر را دوباره رواج داد و نام خود را نیز به توت عنخ آمون تغییر داد.

حال،گویی طوفانی در مصر به پا شد:عمارنه،پایتخت آخناتون،با خاک یکسان شد،تندیس های آخناتون نابود شدند،و دوباره ممفیس پایتخت کشور قرار گرفت.توت عنخ آمون جوان تنها ده سال حکومت کرد ودر سال ۱۳۲۳ پیش از میلاد درگذشت،او نقش مهمی در باستان شناسی نوین دارد-هرچند که کمی پس از مرگ وی سارقان تا حجره پیشین مقبره اش نفوذ کردند و سپس از آنجا بیرون رانده شدند.


اما از سر خوش اقبالی ،حادثه ای رخ داد که به ۲۰۰ سال بعد مربوط میشود:


دویست سال بعد، مقبره فرعون رامسس ششم را درست در مجاورت آرامگاه توت عنخ آمون بنا کردند.هنگام احداث این مقبره خاک و ضایعات به جا مانده از عملیات ساختمانی ،همچون پشته ای محافظ، روی در ورودی و حجره مقبره آخرین شاه عمارنه ریخته شد و تا ۳۰۰۰ سال،جسد و گنجینه های همراهش را از دست دیگر غارتگران طلاجو در امان نگه داشت.


از ۶۳۰۰ قطعه عرضه شده در بخش آثار مصری موزه قاهره فقط ۱۷۰۰ قطعه از مقبره توت عنخ آمون به دست آمده است،که در سال ۱۹۹۲ کشف و گشوده شد. چون حورمحب،آخرین فرعون سلسله هجدهم،هیچ فرزندی نداشت،پا-رعمسو،فرمانده کل کمانداران،سواره نظام و پیاده نظام را جایگزین خویش قرار داد.پا-رعمسو با نام رامسس اول(۱۳۰۷ تا ۱۳۰۶ پیش از میلاد)بر تخت نشست و دوره خاندان معروف رامسس ها را پایه گذاری کرد.


در سال ۱۲۹۰ پیش از میلاد،رامسس دوم،پسر ستی اول،بر تخت نشست نام این فرعون بیش از هر چیز به خاطر بناهای عظیمی که وی احداث کرد در تاریخ ثبت شده است. سرانجام،پس از رامسس دوم ، دوران با شکوه مصر باستان به پایان خود نزدیک شد.


در سراسر آسیاو منطقه مدیترانه،اقوام بیگانه از جمله آخایی ها،دانائرها،لیسیایی ها،اتروریایی ها ،سیسیلی ها و ساردنی ها و همچنین فلسطیایی ها کوچ به نقاط دیگر را آغاز کردند.این اقوام،در ابتدا اگرچه برای نفوذ به مصر با ممانعت هایی روبرو بودند،اما در نهایت،اقتدار مصر بر فلسطین و فینیقیه را تضعیف کرد.


نگاره‌اي از رامسس سوم در نيايشگاه کارناک.رامسس سوم (۱۱۹۴ تا ۱۱۶۳پیش از میلاد) نیز توانست که از تجاوز های گسترده این اقوام جلوگیری کند،اما سربازان فرعون سلاح های آهنی اندکی داشتند زیرا در کنارنیل هیچ معدن سنگ آهنی یافت نمیشد.برای مقاومت در برابر دشمنان مجهز به سلاح آهنی،مصریان باید آهن را به کشورشان وارد میکردند و این کار بسیار پرهزینه بود.


در نتیجه،قیمت همه اجناس بالا رفت،دستمزد ها کم شد و نارضایتی مردم بالا رفت. به این ترتیب اوضاع بدتر و بدتر شد.اگرچه رامسس سوم توانست یک بار دیگر فلسطیایی ها را بیرون براند،اما این بار آن ها در فلسطین ساکن شدند،که این وضعیت در نهایت به نابودی مصر انجامید.هر چند آخرین شاه سلسله بیستم رامسس یازدهم (۱۱۰۰ تا ۱۰۷۰ پیش از میلاد)تاج و تخت سلطنت را حفظ کرد،اما در واقع ،اختیار امور را در کاهن اعظم در دست داشتند که سلطنت را در دو منطقه شمالی و جنوبی میان خود تقسیم کرده بودند.از این رو،دوگانگی حکومت میان شهر رامسس، و طیوه ی بی اعتبار شده نیز دوباره پدید آمد.فرعون ششنک اول (۹۴۵ تا ۹۲۴ پیش از میلاد)،نخستین لیبیایی که بر تخت پادشاهی فراعنه نشست،توانست اتحادرا دوباره برقرار کند،اما این اتحاد مدت کوتاهی دوام داشت.در دوران سلسله بیست و سوم (۸۲۸ تا ۷۱۲ پیش از میلاد)،مصر سفلی تجزیه شد و به صورت حکومت های کوچک بی شمار در آمد.

در سال ۷۱۲ پیش از میلاد،فاتحانی از نوبی آمدند و بعد از تصرف مصر،آن را به حکومت نوبی ملحق کردند-فرمانروایان نوبی با عنوان جانشین فراعنه در طیوه حکومت میکردند.


سرانجام در سال ۶۷۰ پیش از میلاد نیز سوریایی ها این سرزمین را فتح و آن را از سلطه نوبی ها آزاد کردند. بعد از استقلالی کوتاه مدت،در سال ۵۲۵ پیش از میلاد،ایرانی ها مصر را تصرف کردند.کمبوجیه ایرانی تخت فراعنه را تصاحب کرد و این سرزمین را به صورت یکی از مناطق تحت فرمان ایران در آورد.این پایان فرمانروایی مستقل فراعنه بود.

در سال ۳۳۳ پیش از میلاد،سپه سالار جوان مقدونی،اسکندر کبیر،ایرانیان را در ایسوس (آسیای صغیر) شکست داد. به این ترتیب،راه او به سوی نیل باز شد.او به سوی مصر حرکت کرد تا پایتخت امپراطوری خود را در آنجا قرار دهد.


اسکندر در نزدیکی مصب شاخه غربی نیل شهری بنا کرد که تا به امروز همچنان نام او را به دوش میکشد:

اسکندریه.

بعد از مرگ اسکندر در سال ۳۲۳ ،این فرمانروایی گسترده میان امیران سپاه اسکندر تقسیم شد و مصر به دست فرمانده ارشد،بطلمیوس افتاد که با عنوان بطلمیوس اول(۳۰۴ تا ۲۸۴ پیش از میلاد)فرعون شد. به نظر می آمد که یک بار دیگر مصر همچون دوران درخشان باستان شکوفا میشود.


در سراسر این سرزمین معابدی ساخته شد که همه با تصاویری از بطلمیوس ها و خدایان مصری تزئین شده بودند. وقتی کلئوپاترا (۶۹ تا ۳۰ پیش از میلاد)،دختر بطلمیوس دوازدهم و همسر بطلمیوس چهاردهم به کمک ژولیوس سزار رومی همسرش را از تخت پایین کشید و با بطلمیوس پانزدهم ازدواج کرد دوران این حکومت نیز به پایان رسید.کلئوپاترا شیفته سزار شد،به دنبال او تا روم رفت و تا سال ۴۴ پیش از میلاد که سزار به قتل رسید،همانجا زندگی کرد. بعد از مرگ سزار،وقتی مارکوس آنتونیوس شرق امپراطوری روم و در نتیجه،مصر را در اختیار گرفت،کلئوپاترا امپراطور جدید را ملاقات کرد


.امپراطور چنان مجذوب زیبایی کلئوپاترا شد که تا اسکندریه به دنبال او رفت و در آنجا با او ازدواج کرد اما در این زمان روم با تمام قوای نظامی خود علیه کلئوپاترا بسیج شد:مارک آنتون بعد از نبردی دریایی از اکتاویوس شکست خورد و کلئوپاترا نیز به اسارت در آمد.کلئوپاترا وقتی قرار شد که با راهپیمایی پیروز مندانه فاتحان روم همراه شود،خودکشی کرد.مصر نیز یکی از استان های روم شد.

در سال ۶۴۷ بعد از میلاد،اعراب مصر را فتح کردند و به این ترتیب،سرانجام حکومت فراعنه از میان رفت.به جای حکومت فراعنه،مصر اسلامی پدید آمد، که همراه با تغییر و تحول های تاریخی فراوان تا امروز برقرار است.

فرهنگ


زندگی روزمره


در مصر باستان خانواده اساس زندگی روزمره بود.سنت معمول آن جامعه تک همسری بود و چند همسری-مگر نزد شاهان-به ندرت دیده میشد.ازدواج میان خواهر و برادر غیرمعمول بود اما غیر مجاز محسوب نمیشد.برای مراسم عروسی،عروس و داماد به همراه خانواده های خود نزد مسئولی حکومتی میرفتند که نام و دارایی دو طرف را ثبت میکرد.سپس در سرسرای ویژه قربانی های معبد،جشن بزرگی برپا می کردند.

برخلاف دیگر سرزمین های دوران باستان،زن مصری حقوقی برابر با حقوق همسرش داشت.او میتوانست در دارایی های مشترکشان دخل و تصرف کند،نقش اجتماعی آشکاری در زندگی داشت و دیگران نسبت به وی با احترام رفتار میکردند.

بازی های بچه های آن دوران درست شبیه بازی های امروز ما بود.آنها با توپ (گوی) و حلقه بازی میکردند.پسرها نیزه می انداختند یا با تیر و کمان هدف هایی را میزدند.دختربچه‌ها عروسک هایی با دست و پاهای قابل حرکت و موهای واقعی داشتند.وسایل آشپزخانه و خانه های عروسکی،حیوانات اسباب بازی ، قایق های چوبی کوچک و ماهی های چوبی که روی آب شناور میماندند از اسباب بازی های محبوب بچه‌ها بود.

زنان و مردان نیز بازیکنان پرشوری بودند.آنها با تاس هایی از جنس استخوان یا عاج بازی میکردند یابا نوعی تخته نرد سرگرم میشدند.

آنها مردمی بسیار موسیقی دوست بودند.مصریان باستان با نغمه چنگ،تنبور،نی و دایره زنگی آواز میخواندند .موقع برگزاری جشن ها ،در کاسه و بشقاب و ظرف های رنگارنگ غذا میخوردند و نوشیدنی ها را درون صراحی هایی از رخام و سنگ لوح آبی یا سیاه رنگ به یکدیگر عرضه میکردند.


هنر



--------------------------------------------------------------------------------

مصریان دوران باستان میراث گران بهایی‌ از خود به جا نهاده اند که فصل مهمی‌ از تاریخ هنر را به خود اختصاص داده است. مقدمات شکل گیری این هنر از هزاره چهارم قبل از میلاد آغاز شد اما پیدایش ویژگی‌ های آن مقارن با اتحاد مصر علیا و سفلی‌ بود ویژگی های مزبور با اندکی‌ تغییرات تا استیلای اسکندر مقدونی‌ پایدار ماند. هنر مصر باستان را به لحاظ تاریخی‌ و در ارتباط با دودمان های حاکم بر مصر به دوره های مختلف تقسیم می‌کنند:

سلسله های اولیه پادشاهی‌ کهن دوره بینابینی‌ اول پادشاهی‌ میانه دوره بینابینی‌ دوم پادشاهی‌ جدید واپسین دوره

مصریان وجه خاصی‌ برای هنر نداشتند و هنرمند هم نه یک فرد خالق و مستقل بلکه صنعت گری کار آزموده بود که لزوما باید با یک گروه کار می کرد. آنان جادو را به عنوان نیرویی‌ بنیادی می‌ انگاشتند و بر همین اساس معتقد بودند که اگر چیزی درست ساخته شود، می تواند با طی‌ تشریفاتی‌ خاص پا به عرصه حیات بنهد. تمام تلاش آنها در هنر هم برای رسیدن به همین هدف بود.

آنان با ساختن تصویری از فرعون، قالبی‌ برای سکونت (کا)، یا روح او در دنیای پس از مرگ تدارک می دیدند و با تجسم مناسک مذهبی‌، آرامش خدایان را تامین می کردند. و حتی‌ با ثبت رویداد های تاریخی‌، استمرار قدرت فرعون و عظمت مصر را منظور می داشتند.

به همین دلیل آنها از باز نمایی‌ موضوعات ناخوشایند دوری می جستند و فقط جلوه های آرمانی‌ و مطلوب زندگی‌ را در آثارشان منعکس می‌ کردند. هنرمند مصری سعی‌ می کرد که همواره حقیقتی‌ عینی‌ و عقلانی‌ و مستقل از زمان و مکان را بیان کند.

او اشیاء را نه بر اساس دریافت های بصری متغیر و اتفاقی،‌ که بر آن صورتی‌ که واقعی‌ و ثابت فرض می‌ شد، مجسم می کرد. صفات اساسی‌ و کیفیت های انتزاعی‌ را به صورت نمادین نشان می داد. (مثلا درجه اهمیت بر حسب اندازه، برای زنده نمایی‌ از پیکرها از رنگ های قرار دادی و برای تزیین نکات مبهم از خط هیروگلیف بهره می برد). هنرمند مصری غالبا خط های مستقیم و شکل های یک پارچه به کار می‌ برد که برای او جنبه کاملا عملی‌ داشت، تا ذوق هنری.



عقاید مذهبی




پرونده pxsl200.ww.soheyl75.blogfa.com.jpg v,n kdgT v,nd ;i رود نیل، رودی که مصریان آن را می پرستیدند.

به باور مصریان در ابتدا دریایی عظیم بود.از تلاطم آّب های بیکران،زمین آراسته پدید آمد. و از همان آب هایی که خدای آفتاب،رع، از آنها متولد شده بود،تپه اولیه سر بر آورد.این تپه چهار فرزند داشت:شو(هوا)،تفنوت(آب)،گب(خاک) و نوت (آسمان).فرزندان گب و نوت نیز اوزیریس (زندگی گیاهان)،ایزیس (زمین حاصلخیز)،ست(خشکسالی) و نفتیس (بیابان) بودند.بعد ها، وقتی انسان پدید آمد،این خدایان خود را نامرئی کردند.علاوه بر آنها خدایان کوچکتر بی شماری نیز بودند که البته در زمره خدایان تاریخ آفرینش به شمار نمی آمدند.آنها همگی بدون استثنا،از مصر دوران اولیه ریشه میگرفتند.هر شهر و هر روستایی،که در آن زمان به اجتماعات بزرگتر می پیوست،خدایی خاص خود را داشت.وقتی منس در مقام شاه،مصر را متحد کرد،علاوه بر خدایان محلی هر استان،خدایان بزرگ نیز مورد ستایش قرار گرفتند.خانواده واقعی فرمانروایان همیشه از خدایان شهر یا روستا ریشه میگرفتند و در وجود آن ها مستقر بودند.



زندگی پس از مرگ



به باور مصریان،بعد از خاکسپاری،متوفی باید در دادگاه مردگان در مورد زندگی زمینی خویش پاسخ میداد-کسی که در آن محکمه مردود میشد،برای بار دوم میمرد و این مرگ به معنای نابودی قطعی بود. دادگاه مردگان در تالار حقیقت برگزار میشد.اوزیریس،داور اعظم این دادگاه بود و ۴۲ اهریمن خبیث مرده را به شدت مورد بازجویی قرار میدادند.تحوت کاتب دادگاه بود و آنوبیس ، رب النوعی که سری شبیه سر سگ داشت ، ترازوی داوری را اداره میکرد.

ابتدا آنوبیس مرده را به تالاری هدایت میکرد که در آنجا باید دفاعیاتی را ایراد میکرد که سوگندی بر بی گناهیش بود.بعد از این سخنرانی و بازپرسی اهریمنان،آنوبیس قلب مرده را درون یک کفه از ترازویی قرار میداد که در کفه دیگرش تندیس کوچکی از ماعت،ایزد بانوی حقیقت و عدالت قرار داشت.اگر کفه های ترازو در حال تعادل باقی میماندند و ترازو نمیلرزید،آن فرد در امتحان پذیرفته شده بود و اجازه داشت به قلمرو مردگان وارد شود.برعکس اگر ترازو به سوی کفه بدی های فرد سنگینی میکرد و نا متعادل میشد او در امتحان مردود شده بود و عفریتی وی را تکه تکه میکرد و میبلعید.



آداب و رسوم



برای مومیایی کردن مردگان،ابتدا همه بافت های نم را از داخل جسد بیرون می آوردند تا جداگانه مومیایی و در چهار کوزه مخصوص و در بسته به نام کانوپ نگهداری شوند.سپس جسد را تا ۵۰ روز درون پشته ای از جوش شیرین قرار میدادند این ماده همه رطوبت جسد را جذب میکرد و بیرون میکشید.


بعد از این مرحله،جسد با پارچه های کتانی که گاهی مقدار آن به ۱۰۰ متر میرسید نوارپیچی میشد.برای ?نکه هوا به این پوشش کتانی نفوذ نکند،آن را به مایع چسبناک و صمغ مانندی آغشته میکردند.

در میان لایه های نوارپیچی،زیور آلات و طلسم های جادویی از طلا و سنگ های قیمتی قرار میدادند تا ارواح خبیث را دفع کندو همچنین مرده در دنیای آخرت با همان تجملاتی به سر برد که در زندگی خاکی این جهان از آنها بهره مند بود.آخرین وظیفه کاهن برای مومیایی،که حالا به حالت ایستاده قرار داشت.اجرای آیین دهان گشایی بود.و هنگامی که مویهکنندگان ناله های هولناکشان را سر میدادند،تابوت،کوزه های دربسته و وسایل مربوط به متوفی را به درون مقبره اش میبردند.


کارگران نیز ورودی مدفن اصلی را مسدود میکردند و سپس ضیافت ویژه مراسم تدفین آغاز میشد.زندگان در آخرین مرحله میتوانستند سه وسیله کمکی را نیز با متوفی همراه کنند:کتاب اموات،سوسک قلب و تعداد زیادی اوشابتی.کتاب اموات شامل تعداد زیادی متون خوش ترکیب بود که اگر فرد مورد بازخواست در دادگاه مردگان آنها را با خود داشت،گفته هایش بهتر اثر میکرد و سوسک قلب نیز میتوانست به جای قلب مرده روی کفه ترازوی دادگاه مردگان قرار گیرد.این سوسک فهرستی از اعمال نیک مرده را با خود داشت،اما همه گناهان او را پنهان میکرد.

اوشابتی یا شابتی ها مجسمه های چوبی یا سنگی کوچکی بودند که بعد از قبولی متوفی در امتحان آخرت،باید زندگی را برای او آسان میکردند.در جهان آخرت وقتی فرد درگذشته به همان کاری فراخوانده میشد که در این جهان خاکی انجام میداد میتوانست به جای خودش یک اوشابتی را به انجام آن کار بگمارد.



خط


مصریان جهت حفظ کردن و ثبت رویدادها به صورت مکتوب خط هیروگلیف را اختراع کردند.فکر حفظ اسناد به صورت مکتوب از سرزمین همسایه،بین النهرین،به آنها رسیده بود.اما مصری ها خط هجایی اهالی بین النهرین را نپذیرفتند بلکه،نشانه های نوشتاری خاصی برای خود اختراع کردند.مجموعه علامت های هیروگلیف خطی تصویری را میسازد.

بعد ها مصریان خط کاهنی را اختراع کردند که با آن میتوانستند مطالب خود را روی پاپیروس بنویسند.این خطی نوشتاری بود که نشانه های تصویری نداشت به همین دلیل به سرعت گسترش یافت.نشانه های خط کاهنی با هم ادغام میشدند.برای نوشتن این خط از قلم نی،طومارهای پاپیروسی و همینطور از جوهر سرخ استفاده میشد،که کاتبان خود آن را میساختند.

اهرام


مصطبه زوسر


پایه اولیه اهرام را ایمحوتپ،در سال ۲۶۲۰ پیش از میلاد،برای فرعون خود زوسر بنا کرد.او در آغاز مصطبه‌ای (در زبان عربی به معنای سکو)ساخت-ساختمانی که جسد شاه مصری پیش از ورود به مقبره اش درون آن قرار میگرفت.آرامگاه زوسر از دهلیزی زیر زمینی تشکیل میشد که عمق آن از روی زمین ۲۷ متر بود.این مقبره دو طبقه را با گرانیت سرخ پوشانده بودند.

مدفن اصلی در طبقه زیرین قرار داشت.ورودی محل دفن،دریچه‌ای دایره‌ای شکل بود که بعد از مرگ زوسر آن رابا تخته سنگی گرانیتی به وزن سه تن مسدود کردند.
ژهرم خوفو



در زمان خوفو (۲۵۵۱ تا۲۵۲۸ پیش از میلاد) و با ساخت هرم او در جیزه،فن هرم سازی به نقطه اوج خود رسید.هر ضلع از قاعده هرم خوفو ۲۳۰ متر طول داشت و ارتفاع اولیه هرم نیز ۶/۱۴۶ متر بود.امروزه قسمت راس این هرم دچار فرسایش شده و ارتفاع آن به حدود ۱۳۷ متر رسیده است.

پایین تر از هرم خفرع مجسمه ابولهول قرار دارد.این تندیس در یکی از معادن سنگ قدیمی شاه خفرع(۲۵۲۰ تا ۲۴۹۴ پیش از میلاد)قراردارد.

[/b]</SPAN>
منبع


ویکی‌پدیای انگلیسی
کتاب مصر باستان. برندا اسمیت
کتاب تمدن مصر باستان.هانس رایشهارت
تاریخ و تمدن جهان باستان
Back to top Go down
https://ashiyane.ace.st
 
 مصر باستان    
Back to top 
Page 1 of 1
 Similar topics
-
»    هنر مصر باستان    
» باستان و مسیحیت
»  نقش مذهب در مصر باستان    
»   خدایان عمده مصر باستان

Permissions in this forum:You cannot reply to topics in this forum
انجمن گروه آشیانه :: بخش:تاريخ جهان :: بخش:مصر باستان-
Jump to: